شباهت امام مهدي به حضرت عيسي‌(ع)

 

شباهت امام مهدي به حضرت عيسي‌(ع)

 عيسى‏عليه السلام؛ فرزند بهترين زنان زمانش مى‏باشد. قائم‏عليه السلام نيز، فرزند بهترين زنان زمانش مى‏باشد
عيسى‏عليه السلام؛ در شكم مادر تكلم كرده، تسبيح مى‏گفت، چنان‏كه فاضل مجلسى در حاشيه مجلّد پنجم بحار از ثعلبى از طريق عامّه روايت كرده است. قائم‏عليه السلام نيز در شكم مادر سخن گفته است
عيسى‏عليه السلام؛ در كودكى در گهواره سخن گفت. قائم‏عليه السلام نيز، در كودكى در گهواره سخن گفت، كه چند روايت بر آن دلالت مى‏كند از جمله در كمال الدين صدوق از حكيمه دختر امام محمد بن على جوادعليه السلام آمده اين‏كه: حضرت حجّت‏عليه السلام بعد از ولادتش تكلم كرد و گفت: (أشهد أن لا إله إلاّ اللَّه وحده لا شريك له وأنّ محمّداً رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه وآله) سپس بر امير المؤمنين و امامان‏عليهم السلام يك به يك درود فرستاد تا به پدرش رسيد، آن‏گاه لب فرو بست تا اين‏كه روز هفتم به توحيد سخن گفت و بر محمد و امامان‏عليهم السلام درود فرستاد سپس اين آيه را تلاوت كرد: (وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ...) (سوره قصص، آيه 5). و ما مى‏خواهيم بر آنان كه در زمين به ضعف كشانده شدند احسان كنيم.... (كمال الدين: 425/2)
و نيز در همان كتاب در روايت ديگرى چنين آمده كه: آن حضرت هنگامى كه متولد شد به سجده افتاد و در حالى كه زانو زده و دو انگشت سبّابه‏اش را بلند كرده بود مى‏گفت: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ جَدِّي مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَأَنَّ أَبِي أَمِيرُ المُؤْمِنِينَ) سپس امامان را يكايك شمرد تا به خودش رسيد، آن‏گاه گفت: خدايا! وعده‏ام را تحقق بخش و امرم را به انجام برسان و گام‏هايم را استوار كن و زمين را به وسيله من پر از عدل و قسط فرماى. (كمال الدين: 428/2)
و همچنين در همان مدرك از دو كنيز، نسيم و ماريه نقل شده اين‏كه: صاحب الزمان‏عليه السلام از شكم مادر در حالى متولد شد كه دو زانو زده و دو انگشت سبابه‏اش را به سمت آسمان بلند كرده بود، سپس عطسه زد و گفت: (اَلحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ العالَمِينَ صَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ)، ظالمان پنداشته‏اند كه حجّت الهى باطل شدنى است، اگر در سخن گفتن به ما اجازه داده شود شك و ترديد زايل مى‏گردد. (كمال الدين: 430/2)
و نيز در همان منبع از نسيم خادم، مروى است كه گفت: يك شب پس از تولد صاحب الزمان‏عليه السلام بر او داخل شدم، پس عطسه زدم به من فرمود: »رَحِمَكِ اللَّهُ«؛ خداوند بر تو رحمت آرد. نسيم مى‏گويد: به اين امر خوشحال شدم، آن حضرت فرمود: آيا درباره عطسه، تو را مژده ندهم؟ عرض كردم: چرا. فرمود: تا سه روز ايمنى از مرگ است. (كمال الدين: 430/2)
عيسى‏عليه السلام؛ خداوند حكمت و ويژگى‏هاى نبوّت را در كودكى به او عنايت فرمود. قائم‏عليه السلام نيز، خداوند حكمت و ويژگى‏هاى امامت را در كودكى به حضرت عنايت كرد. - چنان‏كه قبلاً بيان شد
عيسى‏عليه السلام را؛ خداوند متعال به سوى خود بالا برد. قائم‏عليه السلام را نيز، خداوند به سوى خود بالا برد چنان‏كه مكرر اشاره شد
عيسى‏عليه السلام؛ مردم درباره‏اش اختلاف كردند. قائم‏عليه السلام نيز، مردم درباره‏اش اختلاف كردند
و ان شاء اللَّه در بخش هشتم خواهد آمد اين‏كه: امام صادق‏عليه السلام در بيان شباهت حضرت حجّت‏عليه السلام به حضرت عيسى‏عليه السلام فرمود: يهود و نصارى اتفاق كردند بر اين‏كه عيسى كشته شد، ولى خداوند عزّوجلّ آن‏ها را تكذيب كرد و فرمود: (وَما قَتَلُوهُ وَما صَلَبُوهُ وَلكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ) (سوره نساء، آيه 157) او را نكشتند و به دار نياويختند ولى امر بر آنان مشتبه شد
غيبت قائم‏عليه السلام نيز همين طور است كه عاقبت، اين امّت آن را انكار خواهد كرد به خاطر طولانى شدن آن، بعضى هدايت نشوند و خواهند گفت: اصلاً متولد نشده. و بعضى ديگر خواهند گفت: متولد شده و مُرده و كسانى كفر مى‏ورزند چون مى‏گويند: يازدهمين نفر از ما عقيم بوده. و برخى سركش خواهند شد به اين‏كه: امامت را به سيزده نفر و بيشتر سرايت دهند. و ديگرانى خداى - عزّوجلّ - را معصيت كنند به اين‏كه بگويند: روح قائم‏عليه السلام در كالبد ديگرى وارد شده و او سخن از زبان آن حضرت مى‏گويد
عيسى‏عليه السلام به اذن خداوند متعال مرده زنده مى‏كرد. خداوند - عزّوجلّ - از زبان او در قرآن چنين آورده: (وَأُحْيِى المَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ) (سوره آل عمران، آيه 49) و به اذن خداوند مردگان را زنده مى‏كنم. و خطاب به او فرموده: (وَإِذْ تُخْرِجُ المَوْتى بِإِذْنِي) (سوره مائده، آيه 110) و آن‏گاه كه تو مردكان را به اذن من از خاك برآورى
در اين‏جا خوش دارم روايت لطيفى كه بر مواعظ جالبى مشتمل است و جمعى از گذشتگان صالح ما آن را ذكر كرده‏اند، بياورم. شيخ بهايى از كسانى است كه اين حديث را در كتاب الاربعين خود از امام صادق‏عليه السلام نقل كرده كه فرمود: عيسى بن مريم‏عليهما السلام بر روستايى گذشت كه اهالى و چهارپايان و پرندگان آن، همه يكجا مرده بودند، فرمود: جز اين نيست كه اين‏ها به كيفر الهى مرده‏اند. اگر به طور پراكنده مرده بودند يكديگر را دفن مى‏كردند. حواريين گفتند: اى روح و كلمه خداوند! دعا كن خداوند ايشان را براى ما زنده كند تا به ما خبر دهند كه كارهايشان چه بوده از آن‏ها دورى كنيم. پس عيسى‏عليه السلام به درگاه پروردگار دعا كرد. آن‏گاه از جانب آسمان ندا شنيد كه: آن‏ها را صدا كن. شب هنگام عيسى بر زمين بلندى بالا رفت و گفت: اى اهل اين قريه! يكى از ميان آن‏ها پاسخ داد: (لبّيك يا روح اللَّه وكلمته)
فرمود: واى بر شما! كارهايتان چه بوده؟ گفت: پرستش (و فرمانبرى )طاغوت و محبّت دنيا، با ترسى اندك و آرزوى دراز و بى‏خبرى در بازى و سرگرمى. فرمود: محبّت شما نسبت به دنيا چگونه بود؟ گفت: مانند محبّت كودك نسبت به مادرش، هرگاه به ما روى مى‏آورد خوشحال و مسرور مى‏شديم و وقتى از ما روى مى‏گرداند گريه مى‏كرديم و اندوهگين مى‏شديم. حضرت عيسى‏عليه السلام فرمود: عبادت شما نسبت به طاغوت چگونه بود؟ گفت: اطاعت از اهل معصيت. فرمود: سرانجام كارتان چگونه شد؟ گفت: شبى با عافيت آرميديم و در (هاويه) صبح كرديم. فرمود: هاويه چيست؟ گفت: سجّين. فرمود: سجّين كدام است؟ عرض كرد: كوه‏هايى از آتش سرخ كه تا روز قيامت ما را مى‏گدازد
فرمود: چه گفتيد و به شما چه گفته شد؟ عرض كرد: گفتيم ما را به دنيا بازگردان كه در آن زهد خواهيم كرد. به ما گفته شد: دروغ مى‏گوييد. فرمود: خدا بيامرز! چگونه است كه كسى غير از تو با من حرف نزد؟ عرضه داشت: اى روح اللَّه آن‏ها با لجام‏هاى آتشين به دست فرشتگان غلاظ شداد دهانشان بسته است، من در ميان آن‏ها بودم ولى از خودشان نبودم، هنگامى كه عذاب نازل گشت مرا نيز شامل شد، من بر كنار جهنم به يك تار موى آويزان هستم، نمى‏دانم در آن خواهم افتاد يا نجات خواهم يافت؟ پس از اين گفتگو عيسى‏عليه السلام به حواريين فرمود: اى اولياى خدا! خوردن نان خشك با نمك زبر و خوابيدن در زباله‏دان‏ها با عافيت دنيا و آخرت بسيار خوب است
قائم‏عليه السلام نيز، مردگان را زنده مى‏كند به اذن خداى تعالى، و دليل بر آن روايات بسيارى است كه بعضى از آن‏ها در باب شباهت آن حضرت به حزقيل و جاهاى ديگر كتاب گذشت. و در بعضى از كتاب‏ها از امام صادق‏عليه السلام روايت شده كه: هرگاه قائم‏عليه السلام ظهور كند مردى از آذربايجان، استخوان پوسيده‏اى در دست به خدمت آن جناب مى‏آيد و مى‏گويد: اگر تو حجّت خدا هستى، دستور بده اين استخوان به نطق درآيد. پس به دستور حضرت استخوان به نطق آمده، مى‏گويد: من هزار سال است كه در عذاب هستم، و اميدوارم با دعاى تو، خداوند متعال مرا از عذاب خلاص فرمايد. پس آن مرد خواهد گفت: اين سحر است. آن‏گاه به فرمان آن حضرت به دار آويخته مى‏شود و تا هفت روز بالاى دار فرياد مى‏زند: اين جزاى كسى است كه معجزه امام را به سحر نسبت دهد.سپس مى‏ميرد
عيسى‏عليه السلام فرمود: (أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ) (سوره آل عمران، آيه 49) من به شما خبر مى‏دهم آنچه در خانه‏هايتان ذخيره مى‏كنيد. قائم‏عليه السلام نيز، بر تمام احوال و كارهاى ما مطلع است، و دليل بر آن، تمام اخبار و روايات بسيارى است كه درباره علم ائمه معصومين‏عليهم السلام وارد شده، ولى من در اين‏جا با ذكر چند روايت تبرك مى‏جويم:
1 ـ روايتى است كه در خرايج از ابوبصير نقل شده كه گفت: با حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام به مسجد رفتم، مردم مى‏آمدند و مى‏رفتند. آن حضرت به من فرمود: از مردم بپرس آيا مرا مى‏بينند؟ من هم به هر كس برمى‏خوردم سؤال مى‏كردم: آيا ابوجعفرعليه السلام را نديدى؟ گفت: نه، در حالى كه آن حضرت ايستاده بود. تا اينكه ابوهارون مكفوف (نابينا) وارد شد، حضرت فرمود: از اين هم بپرس. به او گفتم: آيا ابوجعفرعليه السلام را نديدى؟ گفت: مگر اين نيست كه ايستاده؟ گفتم: از كجا دانستى؟ گفت: چگونه ندانم و حال آن‏كه او نور درخشنده است. (الخرايج: 92)
2 ـ همين ابوبصير مى‏گويد: شنيدم كه آن حضرت (امام باقرعليه السلام) به مردى از اهل آفريقا مى‏فرمايد: ابوراشد چه مى‏كند؟ آن مرد عرضه داشت: او را زنده و در حال صلاح يافتم، سلام شما را مى‏رساند. فرمود: خدا رحمتش كند! عرض كرد: او مُرد؟ فرمود: آرى. عرض كرد: چه موقع؟ فرمود: دو روز بعد از بيرون آمدن تو. گفت: واللَّه! نه بيمارى داشت و نه علّتى! من عرض كردم: آن شخص كه بود؟ فرمود: مردى بود از دوستان و محبّان ما. سپس فرمود: اگر چنين عقيده داشته باشيد كه چشمان بينا و گوش‏هاى شنوايى از ما با شماها نيست بد عقيده پيدا كرده‏ايد، به خدا قسم چيزى از كارهاى شما بر ما پوشيده نيست، همگى ما را حاضر بدانيد و خودتان را به كارهاى نيك عادت دهيد، و از اهل خير باشيد، به آن شناخته شويد كه من فرزندان و شيعيانم را به اين امر دستور مى‏دهم. (الخرايج: 92)
3 ـ و نيز در خرايج از امام صادق‏عليه السلام آمده: عده‏اى بر او داخل شدند و پرسيدند: تعريف امام چيست؟ فرمود: تعريف او عظيم است. اگر بر او داخل شديد او را تعظيم و احترام كنيد، و به آنچه (از معارف )به شما مى‏دهد ايمان آوريد، و بر اوست كه شما را هدايت كند، و در او صفتى هست اين‏كه هرگاه بر او وارد مى‏شويد كسى نمى‏تواند چشم خود را از ديدار او پر كند به خاطر هيبت و جلالتى كه در امام هست، زيرا كه پيغمبر خداصلى الله عليه وآله نيز چنان بود، امام هم مانند اوست
گفتند: آيا شيعيانش را مى‏شناسد؟ فرمود: آرى، همه‏شان را مى‏بيند. گفتند: پس آيا ما شيعه تو هستيم؟ فرمود: آرى همه شما. گفتند: نشانى آن را به ما بفرماى. فرمود: نام شماها و نام قبيله‏هايتان را مى‏گويم. عرض كردند: بفرماييد، پس نام خود و قبايلشان را بيان كرد. عرضه داشتند: راست گفتى. فرمود: و خبر مى‏دهم شما را از آنچه مى‏خواستيد بپرسيد درباره آيه شريفه: كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِي السَّمآءِ؛ (سوره ابراهيم، آيه 24) همچون درخت پاكيزه‏اى كه ريشه‏اش پايدار است و شاخه در آسمان دارد. عرض كردند: راست گفتى. فرمود: ما آن‏قدر كه بخواهيم از علم به شيعيانمان مى‏دهيم. سپس فرمود: به اين مقدار قانع مى‏شويد؟ گفتند: به كم‏تر از اين قانع مى‏شويم. (الخرايج: 92)
4 ـ در كمال الدين از حسن بن وجناء نصيبى آمده كه گفت: در پنجاه و چهارمين حج خود، زير ناودان كعبه پس از نماز عشاء در حال سجده بودم و در دعا، ناله و زارى مى‏كردم كه ناگاه كسى مرا جنباند و گفت: اى حسن بن وجناء برخيز. گويد: برخاستم ديدم كنيزكى است زردرنگ و لاغر اندام. گمان كنم بيش از چهل سال داشت، جلو من به راه افتاد، و من بدون سؤال در پى او راه افتادم تا به خانه حضرت خديجه‏عليها السلام رسيد، در آن خانه اتاقى بود كه درِ آن وسط حياط باز مى‏شد و پلّه‏هايى از چوب ساج داشت كه بالا مى‏رفت، كنيزك بالا رفت، آن‏گاه صداى شخصى را شنيدم كه: اى حسن! بيا بالا. پس بالا رفتم و بر در اتاق ايستادم كه حضرت صاحب الزمان‏عليه السلام فرمود: اى حسن! گمان مى‏كنى كه از من پنهانى؟ به خدا قسم! هر بار به حج آمدى با تو بودم. سپس احوال مرا بيان فرمود، پس بيهوش به رو افتادم، پس احساس كردم دستى به من خورد از جاى برخاستم، به من فرمود: در مدينه در خانه جعفر بن محمدعليهما السلام اقامت كن و در فكر آب و غذا و لباس مباش، سپس دفترى به من داد كه در آن دعاى فرج و ذكر صلواتى بر آن حضرت نوشته شده بود، و فرمود: اين دعا را بخوان و اين‏طور بر من صلوات بفرست، و اين دفتر را جز به كسانى كه سزاوار هستند از دوستانم نشان مده، كه خداوند جلّ جلاله تو را موفق خواهد داشت
عرض كردم: اى آقاى من! پس از اين ديگر شما را نمى‏بينم؟ فرمود: اى حسن! هر وقت خدا بخواهد (خواهى ديد)
حسن مى‏گويد: از حج كه فراغت يافتم به مدينه رفتم و در خانه جعفر بن محمدعليهما السلام اقامت گزيدم، پيوسته به مسجد مى‏رفتم و جز براى سه امر به خانه باز نمى‏گشتم: تجديد وضو، خواب و استراحت، و هنگام افطار. موقع افطار كه وارد اتاقم مى‏شدم مى‏ديدم يك كاسه چهاردانگ پر از آب و يك قرص نان بر روى آن است و غذايى كه در روز دلم خواسته بود آماده مى‏باشد، آن را مى‏خوردم به حدّ كافى بود، لباس زمستانى در فصل زمستان مى‏رسيد و لباس تابستانى در تابستان. روز كه مى‏شد كوزه آبى از بيرون مى‏آوردم و در خانه مى‏پاشيدم و آن را خالى مى‏گذاشتم، و غذايى مى‏آوردم با اين‏كه نيازى به آن نداشتم - و شبانگاه آن را صدقه مى‏دادم تا كسى كه با من است از حالم مطلع نشود

ظهور منجي و سفر به سرزمين موعود از نگاه يهود

 

ظهور منجي و سفر به سرزمين موعود از نگاه يهود

خرافه ديگري كه صهيونيست‌ها آن را در قالب سينمايي مصادره به مطلوب كرده‌اند، مسأله «ظهور ناجي» و «سفر به سرزمين موعود» است. اما ناجي اين قبيل فيلم‌ها نه آن منجي است كه بشريت در انتظار اوست. صهيونيست‌ها در سيري تاريخي، نخستين ناجي خود را «داود نبي»عليه السلام مي‌دانند كه به زعم ايشان پهلوان اسطوره‌اي قوم يهود است و هم اوست كه عشيره بني‌اسراييل را از ستم جالوت سنگدل مي‌رهاند. به همين دليل نيز ستاره شش پر منتسب به او را به عنوان علامت مقدس و سمبل خويش برگزيده‌اند.
دومين ناجي قوم يهود «موساي نبي»عليه السلام است كه احكام ده گانه شريعت يهود را از جانب خدا براي قوم بني‌اسراييل آورده و آنها را از رنج بردگي فرعون نجات داده است. ارادت صهيونيست‌ها به انبياي بني اسرائيل عليهم السلام نه به خاطر مقام نبوت، كه به دليل احراز مقام منجي و يا پادشاهي بر «قوم بني‌اسراييل» است. لذا ازايشان نيز با رويكردي نژادپرستانه ياد مي‌كنند.
از نظر صهيونيست‌ها، يهوديان پيش از آنكه پيروان يك آيين الهي تلقي شوند، يك اَبرنژادند و به همين دليل نيز در مواقع عسرت و سختي، ناجي ديگري از ميان آنها ظهور مي‌كند و ايشان را به «سرزمين موعود» مي‌برد. از آنجا كه فرزند اولين ناجي قوم يهود (سليمان فرزند داود نبي عليهما السلام) تمام دنيا را به تسخير خود درآورد، صهيونيسم بين‌الملل نيز فرمانروايي بر ملك سليمان را حق طبيعي خود مي‌داند و به همين دليل هم داعيه سلطنت بر تمامي دنيا را دارد در صورتي که حکومت حضرت يک حاکميت الهي بود و اينان دنبال حکومتي دنيوي و طاغوتي هستند.
لذا افسانه «نيل تا فرات» تنها مقدمه‌اي بر نقشه‌هاي جهاني صهيونيسم و قوم يهود است. موسي عليه‌السلام نيز (به عنوان دومين ناجي)، قوم بني‌اسراييل را از ستم فرعون رهايي بخشيد و از دريا عبور كرد. از آن تاريخ، يهود در انتظار سومين ناجي خويش است که معتقدند بعد از جنگ بزرگ آخرالزمان سومين نجات بخش (مسيح) ظهور خواهد کرد و پادشاهي يهود را بر فلسطين کامل مي کند و بهشت زميني را ايجاد مي کند.
البته از آن تاريخ تا امروز منجيان كوچكتري نيز ظهور كرده‌اند. مثلاً ويل دورانت در مجموعه «تاريخ تمدن»: «كريستف كلمب» را يك يهودي پرتغالي‌الاصل (60) مي‌داند كه] ظاهرا[ به منظور كاستن از مصايب يهوديان در اروپاي قرن پانزدهم، سفري مقدس را در جستجوي ارض موعود آغاز كرد و در نهايت به آمريكا رسيد و به اصطلاح کاشف آمريکا است! به همين دليل صهيونيست‌ها آمريكا را سرزمين موعود خود مي‌دانند و شهر نيويورك نيز از ديرباز به عنوان پايتخت صهيونيسم بين‌الملل شناخته شده است. اما آيا به راستي چنين است؟
آمريکائي که قبلا نقشه آن در آسياي صغير يعني در مرکز تمدن اسلامي در دوره جنگهاي صليبي توسط مسلمانان ترسيم شده بود (61) و کلمب بعد ازفتح آندلس با دزديدن نقشه مسلمانان و با همکاري دربار اسپانيا به سمت آمريکا حرکت کرد. (62) به عقيده استاد «جلال الدين همايي» ، «ابوريحان بيروني» چند قرن قبل از کلمب نقشه اي از راه رسيدن به اين قاره تهيه کرده بود. (63) در صورتي که طوري از کشف (!) آمريکا توسط کريستف کلمب تبليغ مي شود
 که انگار انسانهاي متمدني که آنجا بودند و قبل از ورود غاصبانه جناب کلمب در آنجا زندگي مي کردند و داراي تمدني پيشرفته چون «ماياها» بودند (که ساختمانها و جاده هاي پيشرفته اي حتي در منماطق صعب العبور کوهستاني ، آن هم حدود 500 سال پيش مي ساختند) ، اصلا انسان نبودند و حضرت کلمب بايد رفته و بر وجود آنها مهر تأييد بزنند! البته او و ياران مستکبرش نه تنها مهر تأييد نزدنند که اکثر مردم بومي آمريکا را به سلاخي کشيدند و تعداد زيادي را به بردگي کشيدند و دخترانشان را مورد تجاوز و تعدي قرار دادند و براي مردم آنجا حتي شأن يک حيوان دست آموز را هم رعايت نکردند. کلمب خود انساني حيوان صفت و شهوت ران و طلا پرست بود و پسر حرامزاده اي هم از خانمي به نام «بئاتريس» داشت (64) و در سفر دوم خود طي 13سال از 250،000بومي يک منطقه از آمريکا فقط 60000 نفر را زنده گذاشت و بسياري از باقي مانده ها را نيز به روسبي گري و بردگي مجبور کرد و 50 سال بعد بيش از 500 بومي باقي نماندند (65) اما بسياري از غافلان يا مغرضان ابا هدف ترويج فرهنگ يهودي- غربي از کلمب چهره اي انسان دوست و قهرمان ساخته اند مثل ويل دورانت و کتاب کريستف کلمب از انتشارات فرانکلين.
بر مبناي همين الگوي اساطيري، هاليوود تا كنون سفرهاي اسطوره‌اي بسياري را به تصوير كشيده و سينماي اروپا نيز به رقيب آمريكايي خود تأسي كرده است. فيلم‌هايي نظير: مجموعه «ايندياناجونز»، «دنياي آب»، «سفر به غرب وحشي»، «دون فيتز كارالدو» و «خوشه‌هاي خشم» بر مبناي همين الگوي‌روايي ساخته شده‌اند. همچنين فيلمهايي که سرخپوستان و مالکان اصلي آمريکا را انسانهايي وحشي و بي تمدن و ساده نشان مي دهند در همين راستا ارزيابي مي شوند.

دعای امام زمان

دعاى عَظُمَ الْبَلاَءُ
اين دعاء حضرت صاحب الا مرعليه السلام است كه تعليم فرمود آنرا به شخصى كه محبوس بود پس خلاص شد

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَف اَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِط اَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّج اَّءُ

خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و اميد قطع شد

وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ

و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شكوه بسوى تو است

الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى

و اعتماد و تكيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدايا درود فرست بر

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ

محمد و آل محمد آن زمامدارانى كه پيرويشان را بر ما واجب كردى و بدين سبب مقام

وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ

و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ايشان به ما گشايشى ده فورى و نزديك مانند

الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى

چشم بر هم زدن يا نزديكتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا كفايت كنيد

فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ

كه شماييد كفايت كننده ام و مرا يارى كنيد كه شماييد ياور من اى سرور ما اى صاحب

الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ

الزمان فرياد، فرياد، فرياد، درياب مرا درياب مرا درياب مرا همين ساعت

السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ

همين ساعت هم اكنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترين مهربانان به حق

مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ

محمد و آل پاكيزه اش

 

دعاى امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه
كفعمى در مصباح فرموده اين دعاء حضرت مهدى صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ است

  اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطّاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ

خدايا روزى ما كن توفيق اطاعت و دورى از گناه

وَصِدْقَ النِّيَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَاَكْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِْسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ

و صدق و صفاى در نيت و شناختن آنچه حرمتش لازم است و گرامى دار ما را بوسيله هدايت شدن و استقامت و استوار كن

اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمَةِ وَامْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَطَهِّرْ

زبانهاى ما را به درستگويى و حكمت و لبريز كن دلهاى ما را از دانش و معرفت و پاك كن

بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاكْفُفْ اَيْدِيَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ

اندرون ما را از غذاهاى حرام و شبهه ناك و بازدار دستهاى ما را از ستم و دزدى

وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِيانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ

و بپوشان چشمان ما را از هرزگى و خيانت و ببند گوشهاى ما را از شنيدن سخنان بيهوده

وَالْغيبَةِ وَتَفَضَّلْ عَلى عُلَماَّئِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصيحَةِ وَعَلَى الْمُتَعَلِّمينَ

و غيبت و تفضل فرما بر علماى ما به پارسايى و خيرخواهى كردن و بر دانش آموزان

بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعينَ بِالاِْتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى

به كوشش داشتن و شوق و بر شنوندگان به پيروى كردن و پند گرفتن و بر

مَرْضَى الْمُسْلِمينَ بِالشِّفاَّءِ وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّاْفَةِ

بيماران مسلمان به بهبودى يافتن و آسودگى و بر مردگان آنها به عطوفت

وَالرَّحْمَةِ وَعَلى مَشايِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّكينَةِ وَعَلَى الشَّبابِ

و مهربانى كردن و بر پيرانمان به وقار و سنگينى و بر جوانان

بِالاِْنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّساَّءِ بِالْحَياَّءِ وَالْعِفَّةِ وَعَلَى الاْغْنِياَّءِ

به بازگشت و توبه و بر زنان به شرم و عفت و بر توانگران

بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَراَّءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ

به فروتنى و بخشش كردن و بر مستمندان به شكيبائى و قناعت و بر پيكار كنندگان

بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُْسَراَّءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُْمَراَّءِ

به يارى و پيروزى و بر اسيران به رهايى يافتن و آسودگى و بر زمامداران

بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِيَّةِ بِالاِْنْصافِ وَحُسْنِ السّيرَةِ وَبارِكْ

به عدالت داشتن و دلسوزى و بر ملت به انصاف و خوش رفتارى و بركت ده

لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ

براى حاجيان و زائران در توشه و خرجى و به انجام رسان آنچه را بر ايشان واجب كردى از

الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَالرّاحِمينَ  

اعمال حج و عمرة بوسيله فضل و رحمت خودت اى مهربانترين مهربانان

 

دعاى الهِى بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ

درمهج ذكر شده كه اين دعاء حضرت حجّة عليه السلام است

اِلهى بِحَقِّ مَنْ ناجاكَ وَبِحَقِّ مَنْ

خدايا به حق هركه با تو راز گويد و به حق هر كه

دَعاكَ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلى فُقَراَّءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ

تو را در صحرا و دريا بخواند تفضل فرما بر فقيران مؤ منين و مؤ منات

باِلْغَناَّءِ وَالثَّرْوَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُؤْمِنينَ والْمُؤْمِناتِ بِالشِّفاَّءِ

به توانگرى و ثروت و بر بيماران مؤ منين و مؤ منات به بهبودى يافتن

وَالصِّحَةِ وَعَلى اَحْياَّءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِاللُّطْفِ وَالْكَرامَةِ

و تندرستى و بر زندگان مؤ منين و مؤ منات به لطف و بزرگوارى

وَعَلى اَمْواتُ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ وَعَلى

و بر مردگان مؤ منين و مؤ منات به آمرزش و مهربانى و بر

غُرَباَّءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالرَّدِّ اِلى اَوْطانِهِمْ سالِمينَ غانِمينَ

غريبان مؤ منين و مؤ منات به بازگرداندن آنها به وطنشان بسلامتى و بهره مندى به حق

بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعينَ

محمد و آل او همگى

احاديث مهدوي

 

نماز

حضرت مهدی (عج)  فرمودند :

ما ارغم انف الشیطان بشی ء مثل الصلاة فصلها و ارغم انف الشیطان

هیچ چیز مثل نماز بینی شیطان را به خاک نمی مالد و او را خوار نمی کند ، پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال .

( بحار الانوار، ج ,53 ص 182 )

اگر طلب کنی ...

حضرت مهدی (عج)  فرمودند :

ان استرشدت أرشدت ، و ان طلبت وجدت

اگر خواستار رشد و کمال معنوی باشی هدایت می شوی ، و اگر طلب کنی می یابی .

( بحارالأنوار ، ج 51 ، ص 339 )

قالَ الاِمامَ الْمَهدی ( علیه‌السلام ) :

توجه امام مهدی ( علیه‌السلام ) به شیعیان خویش

اِنّا غَیْرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِکم، ولا ناسینَ لِذِکْرِکم ، وَ لَو لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّواهُ ، وَ اصطَلَمَکُمُ العداءُ .

فَاتَّقُوا اللهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا .

ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی‌ کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ‌ایم که اگر جز این بود گرفتاری ‌ها به شما روی می‌‌‌‌‌‌‌‌ آورد و دشمنان شما را ریشه ‌کن می‌ کردند .

از خدا بترسید و ما را پشتیبانی کنید .

عمل صالح و تقرب به اهل بیت ( علیهم ‌السلام )

فَلْیَعْمَلْ کُلّ امْرِء مِنْکم بِما یُقَرَبُ بِهِ مِن مَحَبَّتِنا ، وَ لیَتَجَنَّب ما یُدنیهِ مِن کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا ، فَإِنَّ امرَا یَبغَتُهُ فُجأۀً حینَ لا تَنفَعُهُ تَوبَهُ ، وَ لا یُنجیهِ مِن عِقابِنا نَدَمٌ عَلی حَوبَه .

هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستی ما نزدیک می‌ سازد ، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است ، دوری گزیند ، زیرا خداوند به‌ طور ناگهانی انسان را می ‌گیرد ، در وقتی که توبه برایش سودی ندارد و پشیمانی او را از کیفر ما به‌ خاطر گناهش نجات نمی ‌دهید .

تسلیم در مقابل دستور های اهل بیت ( علیهم السلام )

از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کار ها را به ما واگذارید ، بر ماست که شما را از سرچشمه ، سیراب برگردانیم ، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود ف در پی کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید . مقصد خود را با دوستی ما بر اساس راهی که روش است به طرف ما قرار دهید .

تحقق حتمی حق

خداوند مقدر فرموده که حق به مرحله نهایی و کمال خود برسد و باطل از بین رود ، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است .

خلقت خدفدار و هدایت پایدار

خداوند متعال ، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است ، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و برای آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده ، آن گاه که پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نا فرمانی اش جلوگیری فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دین شان نمی دانند به آن بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران � به واسطه تفضلی که بر ایشان روا داشته � واسطه باشند .

ظهور حق

هر گاه خداوند به ما اجازه دهد که سخن گوییم ، حق ظاهر خواهد شد و باطل از میان خواهد رفت و خفقان از ( سر ) شما برطرف خواهد شد .

تفتیش ناروا

حضرت مهدی ( علیه السلام ) در خصوص کسانی که در جستجوی او بوده اند تا به حاکم جور تحویلش دهند فرموده است : آن که بکاود ، بجوید و آن که بجوید دلالت دهد و آن که دلالت دهد به هدف رسد و هر که ( در مورد من ) چنین کند ، شرک ورزیده است .

ظهور حق به اذن حق

ظهوریست ، مگر بها اجازه خداوند متعال و آن هم پس از زمان طولانی و قساوت دل ها و فراگیر شدن زمین از جور و ستم .

مدعیان دروغگو

آگاه باشید به زودی کسانی ادعای مشاهده ( نیات خاصه ) مرا خواهند کرد .

آگاه باشید هر کس قبل از " خروج سفیانی " و شنیدن صدای آسمانی ، ادعای مشاهده مرا کند دروغگو و افترا زننده است ؛ حرکت و نیرویی جز به خدای بزرگ نیست .

دنیا در سراشیبی زوال

دنیا فنا و زوالش نزدیک گردیده و در حال وداع است ، و من شما را به سوی خدا و پیامبرش � که درود خدا بر او و آلش باد � و عمل به قرآنش و میراندن باطل و زنده کردن سنت ، دعوت می کنم .

ذخیره بزرگ

من باقیمانده از آدم و ذخیره نوج و برگزیده ابراهیم و خلاصه محمد ( درود خدا بر همگی آنان باد ) هستم .

حجت خدا

ستمگران پنداشتند که حجت خدا از بین رفته است ، در حالی که اگر به ما اجازه سخن گفتن داده می شد ، هر آینه تمام شک ها را از  بین می بریدم .

عطسه ، نشانه سلامت

نسیم ، خدمتکار حضرت مهدی ( علیه السلام ) گوید : آن حضرت به من فرمود : آیا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم ؟

گفتم : آری  . 

فرمود : عطسه ، علامت امان از مرگ تا سه روز است .

نماز ، طرد کننده شیطان

هیچ چیز مثل نماز ، بینی شیطان را به خاک نمی مالد ، پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال .

اذن مالک

تصرف در مال هیچ کس بدون اجازه او جایز نیست .

استعاذه به خدا

پناب به خدا می برم از نابینایی بعد از بینایی و از گمراهی بعد از رهایی و از اعمال ناشایسته و فرو افتادن در فتنه ها .

اسوه های حقیقت

حق با ما و در میان ماست ، کسی جز ما چنین نگوید ، مگر آن که دروغگو و افترا زننده باشد .

ظهور فرج به اذن خدا

اما ظهور فرج ، موکول به اراده خداوند متعال است و هر کس برای ظهور ما وقت تعیین کند دروغگوست . و اما گفته کسانی که پنداشته اند امام حسین ( علیه السلام ) کشته نشده ، کفر و دروغ و گمراهی است .

شناخت خدا

همانا خداوند متعال ، کسی است که اجسام را آفریده و ارزاق را تقسیم فرموده ، او جسم نیست و در جسمی هم حلول نکرده ، " چیزی مثل او نیست و شنوا و داناست " .

ائمه ( علیهم السلام ) دست پرورده های پروردگار

خداوند با ماست ، و به جز ذات پروردگار به چیزی نیاز نداریم ، و حق با ماست .

اگر کسانی با ما نباشند ، هرگز در ما وحشتی ایجاد نمی شود ، ما دست پرورده های پروردگارمان ، و مردمان ، دست پرورده های ما هستند .

دانش حقیقی

دانش ، دانش ماست ، از کفر کافر ، گزندی بر شما نیست .

اتفاق و وفای به عهد

اگر شیعیان ما � خداوند آنها را به طاعت و بندگی خویش موفق بدارد � در وفای به عهد و پیمان الهی اتحاد و اتفاق می داشتند و عهد و پیمان را محترم می شمردند ، سعادت دیدار ما به تأخیر نمی افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل می شدند .

پیروان نادان

حضرت مهدی ( علیه السلام ) به محمد بن علی بن هلال کرخی فرمودند : نادانان و کمخردان شیعه و کسانی که بال پشه از دینداری آنان محکم تر است ، ما را آزردند .

بیزاری از غالیان

من از افرادی که می گویند : ما اهل بیت ( مستقلا از پیش خود و بدون دریافت از جانب خداوند ) غیب می دانیم و در سلطنت و آفرینش موجودات با خدا شریکیم ، یا ما را از مقامی که خداوند برای ما پسندیده بالاتر می برند ، نزد خدا و رسولش ، بیزاری می جویم .

 

سجده شکر

سَجدَۀُ الشُّکرِ مِن الزَمِ السُّنَنِ وَ اوجَبِها .

سجده شکر از لازم ترین و واجب ترین مستحبات است .

 

از سایت آفتاب

***************************************

قال الإمام المهدي ، صاحب العصر و الزّمان ( عليه السلام و عجّل الله تعالى فرجه الشّريف ) :

الَّذى يَجِبُ عَلَيْکُمْ وَ لَکُمْ أنْ تَقُولُوا : إنّا قُدْوَةٌ وَ أئِمَّةٌ وَ خُلَفاءُ اللهِ فى أرْضِهِ ، وَ اُمَناؤُهُ عَلى خَلْقِهِ ، وَ حُجَجُهُ فى بِلادِهِ ، نَعْرِفُ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ ، وَ نَعْرِفُ تَأْويلَ الْکِتابِ وَ فَصْلَ الْخِطابِ .

امام زمان ( عجّل الله تعالى فرجه الشّريف ) فرمود : بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود که معتقد باشيد بر اين که ما اهل بيت رسالت ، محور و اساس امور ، پيشوايان هدايت و خليفه خداوند متعال در زمين هستيم .

همچنين ما امين خداوند بر بندگانش و حجّت او در جامعه مى باشيم ، حلال و حرام را مى شناسيم ، تأويل و تفسير آيات قرآن را عارف و آشنا هستيم .

قالَ ( عليه السلام ) : أنَا خاتَمُ الاَْوْصِياءِ، بى يَدْفَعُ الْبَلاءُ عَنْ أهْلى وَ شيعَتى .

فرمود : من آخرين وصيّ پيغمبر خدا هستم به وسيله من بلا ها و فتنه ها از آشنايان و شيعيانم دفع و برطرف خواهد شد .

قالَ ( عليه السلام ) : أمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها إلى رُواةِ حَديثِنا ( أحاديثِنا ) ، فَإنَّهُمْ حُجَّتي عَلَيْکُمْ وَ أنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَيْکُمْ .

فرمود : جهت حلّ مشکلات در حوادث - امور سياسى ، عبادى ، اقتصادى ، نظامى ، فرهنگى ، اجتماعى و ... - به راويان حديث و فقها مراجعه کنيد که آن ها در زمان غيبت خليفه و حجّت من بر شما هستند و من حجّت خداوند بر آن ها مى باشم .

قالَ ( عليه السلام ) : الحَقُّ مَعَنا ، فَلَنْ يُوحِشَنا مَنْ قَعَدَعَنّا ، وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا ، وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعِنا .

فرمود : حقانيّت و واقعيّت با ما اهل بيت رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم مى باشد و کناره گيرى عدّه اى ، از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد ، چرا که ما دست پرورده هاى نيکوى پروردگار مى باشيم ; و ديگر مخلوقين خداوند ، دست پرورده هاى ما خواهند بود .

قالَ ( عليه السلام ) : إنَّ الْجَنَّةَ لا حَمْلَ فيها لِلنِّساءِ وَ لا وِلادَةَ ، فَإذَا اشْتَهى مُؤْمِنٌ وَلَداً خَلَقَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيرِ حَمْل وَ لا وِلادَة عَلَى الصُّورَةِ الَّتى يُريدُ کَما خَلَقَ آدَمَ ( عليه السلام ) عِبْرَةً .

فرمود : همانا بهشت جايگاهى است که در آن آبستن شدن و زايمان براى زنان نخواهد بود ، پس هرگاه مؤمنى آرزوى فرزند نمايد ، خداوند متعال بدون جريان حمل و زايمان ، فرزند دلخواهش را به او مى دهد همان طورى که حضرت آدم ( عليه السلام ) را آفريد .

قالَ ( عليه السلام ) : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّ جاحِدٌ کافِرٌ .

فرمود : کسى با ما ، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى کند مگر آن که ستمگر و معصيت کار باشد، همچنين کسى مدّعى ولايت و خلافت نمى شود مگر کسى که منکر و کافر باشد .

قالَ ( عليه السلام ) : إنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فينا ، لا يَقُولُ ذلِکَ سِوانا إلاّ کَذّابٌ مُفْتَر ، وَ لا يَدَّعيهِ غَيْرُنا إلاّ ضالٌّ غَوىٌّ .

فرمود : حقيقت - در همه موارد و امور - با ما و در بين ما اهل بيت عصمت و طهارت خواهد بود و چنين سخنى را هر فردى غير از ما بگويد دروغ گو و مفترى مى باشد ; و کسى غير از ما آن را ادّعا نمى کند مگر آن که گمراه باشد .

قالَ ( عليه السلام ) : أبَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْحَقِّ إلاّ إتْماماً وَ لِلْباطِلِ إلاّ زَهُوقاً .

فرمود : همانا خداوند متعال ، إبا و امتناع دارد نسبت به حقّ مگر آن که به اتمام و کمال برسد و باطل ، نابود و مضمحل گردد .

قالَ ( عليه السلام ) : إنَّهُ لَمْ يَکُنْ لاِحَد مِنْ آبائى إلاّ وَ قَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِه بَيْعَةٌ لِطاغُوتِ زَمانِهِ ، و إنّى أخْرُجُ حينَ أخْرُجُ وَ لا بَيْعَةَ لاِحَد مِنَ الطَّواغيتِ فى عُنُقى .

فرمود : همانا پدران من ( ائمّه و اوصياء عليهم السّلام ) ، بيعت حاکم و طاغوت زمانشان ، بر ذمّه آن ها بود ; ولى من در هنگامى ظهور و خروج نمايم که هيچ طاغوتى بر من منّت و بيعتى نخواهد داشت .

قالَ ( عليه السلام ) : أنَا الَّذى أخْرُجُ بِهذَا السَيْفِ فَأمْلاَالاَْرْضَ عَدْلا وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً .

فرمود : من آن کسى هستم که در آخر زمان با اين شمشير - ذوالفقار - ظهور و خروج مى کنم و زمين را پر از عدل و داد مى نمايم همان گونه که پر از ظلم و جور شده است .

***************************************

امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه ) فرمودند :

چگونگی بهره مندی از وجود من در دوران غیبتم همچون بهره ای است که از خورشید می برند ، آنگاه که ابر آن را از دیدگان نهان می کند .

امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه ) فرمودند :

برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که گشایش و فرج شما نیز در آن است .

***************************************

احادیثی درباره امام زمان (عج) :

امام زین العابدین ( علیه السلام ) :

" من ثبت على ولایتنا فى غیبة قائمنا ، اعطاه الله أجر الف شهید مثل شهداء بدر و احد " ( كشف الغمه ، ج 3 ، ص 312 )

هر كه در دوران غیبت قائم ما ، بر ولایت ما ثابت قدم باشد ، خداوند پاداش هزار شهید مانند شهداى بدر و احد را به او عطا مى فرماید .

امام صادق ( علیه السلام ) :

" المنتظر للثانى عشر كالشاهر سیفه بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله یذب عنه " ( غیبت نعمانى ، ص 41 )

كسى كه منتظر امام دوازدهم است مانند كسى است كه در كنار رسول خدا ( صلى الله علیه و آله و سلم ) و براى دفاع از آن حضرت شمشیر مى زند .

امام موسى كاظم ( علیه السلام ) :

" طوبى لشیعتنا المتمسكین بحبّنا فى غیبة قائمنا ، الثابتین على موالاتنا و البراءة من اعدائنا ، اولئك منّا و نحن منهم ، و قد رضوا بنا ائمة و رضینا بهم شیعة ، طوبى لهم ثم طوبى لهم ، هم و الله معنا فى درجتنا یوم القیامة " ( الزام الناصب ، ص 68 )

خوشا به حال شیعیان ما كه در غیبت قائم ما بر محبت و ولایت ما و بیزارى از دشمنان ما پایدار ماندند ، آنها از ما و ما از آنهائیم . و همانا آنان امامت ما را پذیرفتند ، ما هم آنها را به عنوان شیعیان خود پذیرفتیم . خوشا به حال آنها و باز هم  خوشا به حال آنها ، آنها به خدا قسم در درجه ما و در كنار ما در روز قیامت اند .

امام رضا ( علیه السلام ) :

" ما أحسن الصبر و انتظار الفرج " ( منتخب الاثر ، ص 496 )

چه بهتر است صبر كردن و انتظار فرج كشیدن.

امام جواد ( علیه السلام ) :

" افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج " ( غیبت نعمانى ، ص 180 )

برترین اعمال شیعیانمان ، انتظار فرج است .

امام هادى ( علیه السلام ) :

" لولا من یبقى بعد غیبة قائمكم من العلماء الداعین الیه ، و الدّالین علیه ، و الذّابین عن دینه بحُجج الله ، و المنقذین للضعفاء من عبادالله من شباك ابلیس و مردته ، لما بقى احد الا ارتد عن دین الله . ولكنهم یمسكون ازمة قلوب ضعفاء الشیعة كما یمسك صاحب السفینة سكانها ، اولئك هم الافضلون عندالله عزوجل " ( بحارالانوار ، ج 51 ، ص 156 )

اگر نه این بود كه پس از غیبت قائم آل محمد ، برخى از علما وجود دارند كه به سوى او دعوت مى كنند و مردم را به حضرتش سوق مى دهند و از دینش با استدلال هاى الهى حمایت مى كنند و ضعیفان از بندگان خدا را از افتادن در دام ابلیس و یارانش ، رهایى مى بخشند ، پس به تحقیق هیچ كس نمى ماند جز اینكه از دین خدا بر مى گشت . ولى آن عالمان زمان قلوب ضعفاى شیعه را مى گیرند همانگونه كه ناخداى كشتى ، سكّان و فرمان كشتى را مى گیرد و پس آنها نزد خداى عزوجل از همه برترند .

***************************************

حضرت مهدى (عج) در احادیث قدسى

1 ـ خداوند فرمود : " اى پیامبر ! بوسیله تو و پیشوایان از نسل تو بر بندگان خویش رحمت می آورم ، و به وسیله قائم از بین شما ، زمین خود را با تسبیح و تقدیس و تهلیل و تكبیر و بزرگداشت مقام الوهیت ، آباد می سازم .

و به وجود او زمین را از دشمنانم پاك می كنم و آن را میراث اولیاى خویش قرار می دهم ، و به وسیله او كلمه توحید را تعالى بخشیده ، كلمه كافران را به سقوط می كشانم ، و به دست او و با علم خود سرزمین ها و دل بندگانم را حیاتى تازه می بخشم و گنج ها و ذخیره هاى پنهان را به مشیت خود برایش آشكار می سازم .

و با اراده خود او را بر نهانی ها و مكنونات قلبى دیگران آگاه می گردانم و با فرشتگان خود او را یارى می رسانم تا در اجراى فرمان من و تبلیغ دین من مددكار او باشند . او به حقیقت ولىّ من است و به راستى هدایتگر بندگان من می باشد . "

2 ـ امام باقر ( علیه السلام ) در وجه نامگذارى حضرت " مهدى (عج) " به " قائم آل محمد ( صلى الله علیه و آله و سلم ) " حدیثى قدسى روایت فرمود : " زمانى كه جدم حسین كه صلوات خدا بر او باد به شهادت رسید ، فرشتگان با گریه و زارى به درگاه خداوند عزوجلّ نالیدند و گفتند : پروردگارا ! آیا از آنان كه برگزیده و فرزند برگزیده تو را ، و امام انتخاب شده از بین خلق را كشتند ، در می گذرى ؟! "

خداوند به آنان وحى فرمود كه : " فرشتگان من آرام گیرید . سوگند به عزّت و جلالم كه از آنان انتقام می گیرم اگر چه بعد از گذشت زمانى طولانى باشد  " سپس فرزندان از نسل حسین ( علیه السلام ) را كه پس از او به امامت می رسند به ملائكه نشان داد و آنان شاد شدند .

در بین این پیشوایان ، یك نفرشان به نماز ایستاده بود " فإذا احدهم قائم یصلّى فقال اللّه عزّوجلّ : بذلك القائم أنتقم منهم . " خداوند عزّوجلّ فرمود : به وسیله آن " قائم " از دشمنان و قاتلان حسین ( علیه السلام ) انتقام می گیرم . "

حديث انتظار فرج 

متن روایت:

هذه صحیفة مخاصم ، یسأل عن الدین الذی یقبل فیه العمل ، فقال : رحمك الله هذا الذی أرید ، فقال أبو جعفر علیه السلام : شهادة أن لا إله إلا الله وحده لا شریك له ، وأن محمدا صلى الله علیه وآله عبده ورسوله ، وتقر بما جاء من عند الله ، والولایة لنا أهل البیت ، والبراءة من عدونا ، والتسلیم لامرنا ، والورع والتواضع ، وانتظار قائمنا ، فإن لنا دولة إذا شاء جاء بها

اسماعیل جعفى مى گوید : شخصى نزد امام باقر علیه السلام آمد و نامه اى به همراه داشت ، حضرت به او فرمود : این نامه مخاصم و مخالف ماست كه سئوال می كند در چه دینى عمل قبول خواهد شد ؟ آنشخص ( آورنده نامه ) عرض كرد : آرى ، همین را می خواهم امام باقر علیه السلام به او فرمود : شهادت به اینكه جز ، خدا ، معبودى نیست و شریك ندارد و شهادت به اینكه ، محمد صلى الله علیه و آله بنده و رسول اوست و اقرار به آنچه كه از جانب خدا آمده و ولایت ما اهل بیت و بیزارى از دشمنان ما و رعایت ورع و تواضع و انتظار قیام قائم ما . همانا ما دولتى خواهیم داشت زمانى كه خدا بخواهد آنرا بپا خواهد ساخت .

***************************************

حديث فضیلت انتظار        

یا كابلی إن أولی الامر الذین جعلهم الله عزوجل أئمة الناس وأوجب علیهم طاعتهم : أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام ، ثم الحسن عمی ، ثم الحسین أبی ، ثم انتهى الامر إلینا . ثم سكت . فقلت له : یا سیدی روی لنا عن أمیر المؤمنین علیه السلام أن الأرض لا تخلو من حجة لله تعالى على عباده ، فمن الحجة والامام بعدك ؟ قال : ابنی محمد واسمه فی صحف الأولین باقر ، یبقر العلم بقرا ، هو الحجة والإمام بعدی ، ومن بعد محمد ابنه جعفر واسمه عند أهل السماء الصادق ، قلت : یا سیدی فكیف صار اسمه الصادق وكلكم صادقون ، قال : حدثنی أبی ، عن أبیه عن رسول الله صلى الله علیه وآله قال : إذا ولد ابنی جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب فسموه الصادق ، فإن الخامس من ولده الذی اسمه جعفر یدعی الإمامة اجتراء على الله وكذبا علیه فهو عند الله ( جعفر الكذاب ) المفتری على الله تعالى ، والمدعی لما لیس له بأهل ، المخالف لأبیه والحاسد لأخیه ، وذلك الذی یروم كشف ستر الله عز وجل عند غیبة ولی الله ، ثم بكى علی بن الحسین علیه السلام بكاء شدیدا ، ثم قال : كأنی بجعفر الكذاب وقد حمل طاغیة زمانه على تفتیش أمر ولی الله ، والمغیب فی حفظ الله والتوكیل بحرم أبیه جهلا منه برتبته ، وحرصا منه على قتله إن ظفر به ، ( و ) طمعا فی میراث أخیه حتى یأخذه بغیر حق . فقال أبو خالد فقلت : یا ابن رسول الله وإن ذلك لكائن ، فقال : إی وربی إن ذلك مكتوب عندنا فی الصحیفة التی فیها ذكر المحن التی تجری علینا بعد رسول الله صلى الله علیه وآله ، فقال أبو خالد فقلت : یا ابن رسول الله ثم یكون ماذا ؟ قال : ثم تمتد الغیبة بولی الله الثانی عشر من أوصیاء رسول الله صلى الله علیه وآله والأئمة بعده یا أبا خالد إن أهل زمان غیبته القائلین بإمامته والمنتظرین لظهوره أفضل من أهل كل زمان ، فإن الله تبارك وتعالى أعطاهم من العقول والأفهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة ، وجعلهم فی ذلك الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله صلى الله علیه وآله بالسیف ، أولئك المخلصون حقا وشیعتنا صدقا ، والدعاة إلى دین الله عز وجل سرا وجهرا . وقال علیه السلام : انتظار الفرج من أعظم الفرج

ابراهیم بن زیاد ، از ابوحمزهء ثمالى ، از ابوخالد كابلى نقل كرده كه گفت : امام زین العابدین علیه السلام فرمود : اى كابلى ، أولی الأمر كه خداوند آنان را امامان و پیشوایان مردم قرار داده و اطاعت ایشان را واجب ساخته است ، و آنان عبارتند از : امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام سپس عمویم امام حسن و پس از او پدرم امام حسین تا آنكه كار امامت به من رسید ، سپس حضرت ساكت شد . عرض كردم : اى سرور من از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده كه فرمود : زمین از حجت خدا بر بندگان خالى نخواهد ماند ، پس امام وحجت بعد از شما چه كسى خواهد بود ؟ فرمود : پسرم محمد كه نام او در كتب الهى ( صحف الاولین ) باقر بوده كه علوم را مىشكافد و او حجت و امام بعد از من مىباشد وپس از او پسرش جعفر است كه در نزد اهل آسمان صادق نامیده مىشود . عرض كردم : اى سرور من چگونه فقط نام او صادق است در حالیكه شما همه صادق مىباشید ؟ فرمود كه پدرم از پدرش از رسول الله صلى الله علیه و آله روایت كرده كه فرمود : زمانیكه پسرم جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن أبی طالب به دنیا آمد او را ، صادق بنامید . و پنجمین فرزند او ( امام صادق علیه السلام ) كه نامش جعفر است به دروغ ادعاى امامت مىكند واو نزد خداوند ، جعفر كذاب ، مىباشد كه به خداوند افترا بسته و چیزى را كه اهل آن نیست بعنوان مخالفت با پدرش وحسادت با برادرش ادعا مىنماید و او همان كسى است كه آرزو مىكند هنگام غیبت امام زمان از اسرار الهى خبردار گردد . آنگاه على بن الحسین ( ع ) بشدت گریست و فرمود : گویا مىبینم كه جعفر كذاب حاكم ستمگر را براى تفتیش و جستجوى حضرت مهدى و امر ولى الله ( ع ) كه در پناه و حفظ الهى غایب شده بود راهنمائى كرد و از خلیفه مىخواست كه وكیل پدرش امام هادى علیه السلام شده و امور آن حضرت به او واگذار گردد ، در حالیكه نمىداند پست تر از آن است كه چنین لیاقتى داشته باشد ، وهمچنین قصد داشته كه چنانچه به حضرت مهدى علیه السلام دست یابد او را كشته ومیراث برادرش را بنا حق غصب نماید . راوى ( ابو خالد كابلى( مىگوید عرض كردم : اى فرزند رسول خدا آیا اینها شدنى است ؟ فرمود : آرى بخدا سوگند ، اینها همه در صحیفه اى كه در آن وقایع غم انگیزى كه بر ما پس از رسول خدا صلى الله علیه وآله جارى مىگردد ، نوشته شده است ، ابو خالد مىگوید عرض كردم : اى پسر رسول خدا پس از آن چه خواهد شد ؟ فرمود : سپس غیبت امام دوازدهم از جانشینان رسول خدا صلى الله علیه وآله و امامان پس از پیامبر صلى الله علیه وآله طولانى خواهد گشت . اى ابا خالد كسانى كه در زمان غیبت قائل به امامت آن حضرت بوده و منتظر ظهور آن حضرت بمانند برترین اهل هر زمان بوده و خداوند متعال چنان عقل وفهم و معرفتى به آنها عطا كرده كه زمان غیبت براى آنها مانند زمان حضور ومشاهده مىگردد و ایشان را در آن زمان بمنزله مجاهدین در ركاب رسول الله صلى الله علیه وآله قرار داده است وآنها حقیقتا شیعیان خالص ما و دعوت كنندگان به دین خداوند متعال در پنهان وآشكار خواهند بود وحضرت فرمود : انتظار فرج از بزرگترین و برترین فرج هاست .

***************************************

حديث رضایت الهی ازایشان          

أقرب ما یكون العباد من الله جل ذكره وأرضى ما یكون عنهم إذا افتقدوا حجة الله جل وعز ولم یظهر لهم ولم یعلموا مكانه ، وهم فی ذلك یعلمون أنه لم تبطل حجة الله جل ذكره ولا میثاقه ، فعندها فتوقعوا الفرج صباحا ومساء ، فإن أشد ما یكون غضب الله على أعدائه إذا افتقدوا حجته ولم یظهر لهم ، وقد علم أن أولیاءه لا یرتابون ، ولو علم أنهم یرتابون ما غیب حجته عنهم طرفة عین ، ولا یكون ذلك إلا على رأس شرار الناس

مفضل بن عمر ، امام صادق علیه السلام روایت كرده كه فرمود : بهترین چیزى كه مردم را به خداوند متعال نزدیك ساخته و او را بهتر از هر چیزى از مردم راضى می نماید این است كه خداوند متعال ببیند مردم زمانى كه امام وحجت خدا را گم كرده و از جاى او بى خبرند ، بدانند كه حجت و میثاق خداوند باطل نشده است . آن زمان است كه در صبح و عصر باید آماده فرج باشید و شدید ترین خشم خداوند بر دشمنان زمانى است كه حجت خداوند غایب شده و ظاهر نباشد و خداوند مى داند كه دوستان و اولیاءش در حجت خدا تردید نخواهند كرد ، زیرا در آن صورت خداوند لحظه اى حجت خود را از اولیاى خویش غایب نخواهد ساخت و غیبت حجت خداوند زمانى محقق مى شود كه بد ترین و شرور ترین مردم ظهور می نمایند .

***************************************

حديث منزلت منتظران

منا إثنا عشر مهدیا ، أولهم أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ، وآخرهم التاسع من ولدی ، وهو القائم ، بالحق ، یحیی الله بن الأرض بعد موتها ، ویظهر به دین الحق على الدین كله ، ولو كره المشركون . له غیبة یرتد فیها أقوام ویثبت فیها على الدین آخرون ، فیؤذون ویقال لهم : ( متى هذا الوعد إن كنتم صادقین ) أما إن الصابر فی غیبته على الأذى والتكذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله صلى الله علیه وآله

ربیع بن سعد ، از عبد الرحمان بن سلیط روایت كرده كه گفت : امام حسین علیه السلام فرمود : از ما دوازده مهدى خواهد بود كه نخستین فرد آنها امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام و آخرین آنها نهمین فرزند من و قائم به حق می باشد . خداوند زمین را بدست او زنده گردانیده و دین حق خود را بدست او بر جمیع ادیان پیروز گردانیده ، هر چند مشركان از آن ناراحت باشند . آن حضرت غیبتى دارد كه اقوامى در آن تردید كرده و اقوامى دیگر در آن ثابت قدم می مانند و اذیت و آزار خواهند شد تا آنجا كه به ایشان گفته می شود آن وعده چه زمانى خواهد بود ؟ آگاه باشید كسى كه در غیبت آن حضرت بر اذیت و آزار و اتهام دیگران و مخالفین صبر كند ، مانند كسى است كه در كنار رسول خدا با شمشیر جهاد كرده باشد .

***************************************

حديث منزلت منتظران

یا كابلی إن أولی الامر الذین جعلهم الله عز وجل أئمة الناس وأوجب علیهم طاعتهم : أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام ، ثم الحسن عمی ، ثم الحسین أبی ، ثم انتهى الامر إلینا . ثم سكت . فقلت له : یا سیدی روی لنا عن أمیر المؤمنین علیه السلام أن الأرض لا تخلو من حجة لله تعالى على عباده ، فمن الحجة والامام بعدك ؟ قال : ابنی محمد واسمه فی صحف الأولین باقر ، یبقر العلم بقرا ، هو الحجة والإمام بعدی ، ومن بعد محمد ابنه جعفر واسمه عند أهل السماء الصادق ، قلت : یا سیدی فكیف صار اسمه الصادق وكلكم صادقون ، قال : حدثنی أبی ، عن أبیه عن رسول الله صلى الله علیه وآله قال : إذا ولد ابنی جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب فسموه الصادق ، فإن الخامس من ولده الذی اسمه جعفر یدعی الإمامة اجتراء على الله وكذبا علیه فهو عند الله ( جعفر الكذاب ) المفتری على الله تعالى ، والمدعی لما لیس له بأهل ، المخالف لأبیه والحاسد لأخیه ، وذلك الذی یروم كشف ستر الله عز وجل عند غیبة ولی الله ، ثم بكى علی بن الحسین علیه السلام بكاء شدیدا ، ثم قال : كأنی بجعفر الكذاب وقد حمل طاغیة زمانه على تفتیش أمر ولی الله ، والمغیب فی حفظ الله والتوكیل بحرم أبیه جهلا منه برتبته ، وحرصا منه على قتله إن ظفر به ، ( و ) طمعا فی میراث أخیه حتى یأخذه بغیر حق . فقال أبو خالد فقلت : یا ابن رسول الله وإن ذلك لكائن ، فقال : إی وربی إن ذلك مكتوب عندنا فی الصحیفة التی فیها ذكر المحن التی تجری علینا بعد رسول الله صلى الله علیه وآله ، فقال أبو خالد فقلت : یا ابن رسول الله ثم یكون ماذا ؟ قال : ثم تمتد الغیبة بولی الله الثانی عشر من أوصیاء رسول الله صلى الله علیه وآله والأئمة بعده یا أبا خالد إن أهل زمان غیبته القائلین بإمامته والمنتظرین لظهوره أفضل من أهل كل زمان ، فإن الله تبارك وتعالى أعطاهم من العقول والأفهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة ، وجعلهم فی ذلك الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله صلى الله علیه وآله بالسیف ، أولئك المخلصون حقا وشیعتنا صدقا ، والدعاة إلى دین الله عز وجل سرا وجهرا . وقال علیه السلام : انتظار الفرج من أعظم الفرج

 ابراهیم بن زیاد ، از ابوحمزه ثمالى ، از ابوخالد كابلى نقل كرده كه گفت : امام زین العابدین علیه السلام فرمود : اى كابلى ، أولی الأمر كه خداوند آنان را امامان و پیشوایان مردم قرار داده و اطاعت ایشان را واجب ساخته است ، و آنان عبارتند از : امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام سپس عمویم امام حسن و پس از او پدرم امام حسین تا آنكه كار امامت به من رسید ، سپس حضرت ساكت شد . عرض كردم : اى سرور من از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده كه فرمود : زمین از حجت خدا بر بندگان خالى نخواهد ماند ، پس امام و حجت بعد از شما چه كسى خواهد بود ؟ فرمود : پسرم محمد كه نام او در كتب الهى ( صحف الاولین ) باقر بوده كه علوم را می شكافد و او حجت و امام بعد از من می باشد و پس از او پسرش جعفر است كه در نزد اهل آسمان صادق نامیده می شود . عرض كردم : اى سرور من چگونه فقط نام او صادق است در حالیكه شما همه صادق می باشید ؟ فرمود كه پدرم از پدرش از رسول الله صلى الله علیه و آله روایت كرده كه فرمود : زمانیكه پسرم جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن أبی طالب به دنیا آمد او را ، صادق بنامید . و پنجمین فرزند او ( امام صادق علیه السلام ) كه نامش جعفر است به دروغ ادعاى امامت می كند و او نزد خداوند ، جعفر كذاب ، می باشد كه به خداوند افترا بسته و چیزى را كه اهل آن نیست بعنوان مخالفت با پدرش و حسادت با برادرش ادعا می نماید و او همان كسى است كه آرزو مى كند هنگام غیبت امام زمان از اسرار الهى خبردار گردد . آنگاه على بن الحسین ( ع ) بشدت گریست و فرمود : گویا مى بینم كه جعفر كذاب حاكم ستمگر را براى تفتیش و جستجوى حضرت مهدى و امر ولى الله ( ع ) كه در پناه و حفظ الهى غایب شده بود راهنمائى كرد و از خلیفه مى خواست كه وكیل پدرش امام هادى علیه السلام شده و امور آن حضرت به او واگذار گردد ، در حالیكه نمى داند پست تر از آن است كه چنین لیاقتى داشته باشد ، و همچنین قصد داشته كه چنانچه به حضرت مهدى علیه السلام دست یابد او را كشته و میراث برادرش را بنا حق غصب نماید . راوى ( ابو خالد كابلى ( مى گوید عرض كردم : اى فرزند رسول خدا آیا اینها شدنى است ؟ فرمود : آرى بخدا سوگند ، اینها همه در صحیفه اى كه در آن وقایع غم انگیزى كه بر ما پس از رسول خدا صلى الله علیه و آله جارى مى گردد ، نوشته شده است ، ابو خالد مى گوید عرض كردم : اى پسر رسول خدا پس از آن چه خواهد شد ؟ فرمود : سپس غیبت امام دوازدهم از جانشینان رسول خدا صلى الله علیه و آله و امامان پس از پیامبر صلى الله علیه و آله طولانى خواهد گشت . اى ابا خالد كسانى كه در زمان غیبت قائل به امامت آن حضرت بوده و منتظر ظهور آن حضرت بمانند برترین اهل هر زمان بوده و خداوند متعال چنان عقل و فهم و معرفتى به آنها عطا كرده كه زمان غیبت براى آنها مانند زمان حضور و مشاهده مى گردد و ایشان را در آن زمان بمنزله مجاهدین در ركاب رسول الله صلى الله علیه وآله قرار داده است و آنها حقیقتا شیعیان خالص ما و دعوت كنندگان به دین خداوند متعال در پنهان و آشكار خواهند بود و حضرت فرمود : انتظار فرج از بزرگ ترین و برترین فرج هاست .

***************************************

حديث تولی و تبری

یا أحمد بن إسحاق إن الله تبارك وتعالى لم یخل الأرض منذ خلق آدم علیه السلام ولا یخلیها إلى أن تقوم الساعة من حجة لله على خلقه ، به یدفع البلاء عن أهل الأرض، وبه ینزل الغیث ، وبه یخرج بركات الأرض .

قال : فقلت له : یا ابن رسول الله فمن الامام والخلیفة بعدك ؟ فنهض علیه السلام مسرعا فدخل البیت ، ثم خرج وعلى عاتقه غلام كأن وجهه القمر لیلة البدر من أبناء الثلاث سنین ، فقال : یا أحمد بن إسحاق لولا كرامتك على الله عز وجل وعلى حججه ما عرضت علیك ابنی هذا ، إنه سمی رسول الله صلى الله علیه وآله وكنیه ، الذی یملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما.

یا أحمد بن إسحاق مثله فی هذه الأمة مثل الخضر علیه السلام ، ومثله مثل ذی القرنین ، والله لیغیبن غیبة لا ینجو فیها من الهلكة إلا من ثبته الله عز وجل على القول بإمامته ووفقه [ فیها ] للدعاء بتعجیل فرجه .

فقال أحمد بن إسحاق : فقلت له : یا مولای فهل من علامة یطمئن إلیها قلبی ؟ فنطق الغلام علیه السلام بلسان عربی فصیح فقال : أنا بقیة الله فی أرضه ، والمنتقم من أعدائه ، فلا تطلب أثرا بعد عین یا أحمد بن إسحاق .

فقال أحمد بن إسحاق : فخرجت مسرورا فرحا ، فلما كان من الغد عدت إلیه فقلت له : یا ابن رسول الله لقد عظم سروری بما مننت [ به ] على فما السنة الجاریة فیه من الخضر وذی القرنین ؟ فقال : طول الغیبة یا أحمد ، قلت : یا ابن رسول الله وإن غیبته لتطول ؟ قال : إی وربی حتى یرجع عن هذا الامر أكثر القائلین به ولا یبقى إلا من أخذ الله عز وجل عهده لولا یتنا ، وكتب فی قلبه الایمان وأیده بروح منه . یا أحمد بن إسحاق هذا : أمر من أمر الله ، وسر من سر الله ، وغیب من غیب الله ، فخذ ما آتیتك واكتمه وكن من الشاكرین تكن معنا غدا فی علیین . قال مصنف هذا الكتاب رضی الله عنه : لم أسمع بهذا الحدیث إلا من علی بن عبد الله الوراق وجدت بخطه مثبتا فسألته عنه فرواه لی عن سعد بن عبد الله ، عن أحمد بن إسحاق رضی الله عنه كما ذكرته

 أحمد بن اسحاق بن سعد اشعرى مى گوید بر ابو محمد حسن بن علی علیهما السلام وارد شدم مى خواستم درباره جانشین پس از او از آن حضرت بپرسم ، كه امام ( ع ) ابتدائا به من فرمود : اى أحمد بن اسحاق ، خداوند تبارك و تعالى از زمانى كه حضرت آدم ( ع ) را آفرید تا قیامت ، زمین را خالى از حجت قرار نداده است ، بواسطه وجود حجت ، بلا و دشواری ها از ساكنان زمین دفع شده و بواسطه وجود او باران رحمت مى آید و نعمت هاى زمین را خارج مى سازد .

وى گفت : بدو عرض كردم : اى فرزند رسول خدا ( ص ) امام و جانشین پس از شما كیست ؟ حضرت از جا برخاست و به سرعت داخل خانه شد و سپس بیرون آمد و كودكى سه ساله را بر دوش خود داشت كه صورتش چون ماه شب چهارده مى درخشید فرمود : اى أحمد بن اسحاق اگر بخاطر عظمت تو در پیشگاه خداوند و بر حجت هاى او نبود ، این فرزندم را به تو نشان نمى دادم ، این فرزند هم نام و كنیه رسول خدا ( ص ) است ، همان كسى كه زمین را پس از آنكه از ظلم و ستم پر شده باشد ، آكنده از عدل و داد مى كند . 

اى أحمد بن اسحاق ، مثال او میان این امت مثال حضرت خضر ( ع ) و ذى القرنین است ، بخدا سوگند او آنچنان غیبتى خواهد داشت كه در آن هیچكس از هلاكت رهایى نمى یابد مگر آنكس كه خداوند عز وجل او را نسبت به امامت او و دعا براى شتاب در فرج آن حضرت ثابت قدم نگاه دارد .

 أحمد بن اسحاق مى گوید : بدو عرض كردم : اى سرور من آیا علامت و نشانه اى در این راستا وجود دارد كه دلم آرام گیرد ؟ كه ناگهان كودك ( ع ) با زبان عربى فصیح به سخن درآمد و فرمود : من بقیة الله در زمین او و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم ، اى أحمد بن اسحاق بعد از این لحظه اثرى نمى یابى .

أحمد بن اسحاق گفت : شادمان بیرون رفتم ، فردا خدمت حضرت بازگشتم و بدو عرض كردم : اى فرزند رسول خدا ( ص ) به آنچه كه منت بر من گذاشتى بسیار شادمان شدم اكنون بفرمایید او چه شباهتى به خضر و ذى القرنین دارد ؟ فرمود : اى احمد ، طولانى بودن غیبت ، عرض كردم : اى فرزند رسول خدا ( ص ) آیا غیبت او به طول مى انجامد ؟ فرمود : آرى بخدا سوگند تا آنجا كه بیشتر كسانى كه به امامت او قائل بودند از عقیده خود برگردند و كسى بر این عقیده باقى نماند مگر آنكس كه خداوند از او پیمان ولایت ما را گرفته باشد ، و ایمان را در دل او جایگزین و با روح خود ، او را حمایت و تأیید كند .

 اى أحمد بن اسحاق ، این امرى است از امر خدا و رازى است از راز و اسرار خدا ، و غیبى است از غیب هاى خدا ، آنچه را كه به تو گفتم دریاب ، و آنرا نهان دار ، و از سپاسگزاران باش ، روز قیامت در علیین با ما خواهى بود .

***************************************

حديث اطاعت و پیروی ازامام          

القائم من ولدی اسمه اسمی ، وكنیته كنیتی ، وشمائله شمائلی ، وسنته سنتی ، یقیم الناس على ملتی وشریعتی ، ویدعوهم إلى كتاب ربی عز وجل ، من أطاعه فقد أطاعنی ، ومن عصاه فقد عصانی ، ومن أنكره فی غیبته فقد أنكرنی ، ومن كذبه فقد كذبنی ، ومن صدقه فقد صدقنی ، إلى الله أشكو المكذبین لی فی أمره ، والجاحدین لقولی فی شأنه ، والمظلین لامتی عن طریقته ، وسیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون.

  
( هشام بن سالم از امام صادق و او از پدر و جدش علیهم السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود : ) قائم از فرزندان من است ، نام او نام من وكنیه او كنیه من ، و شكل او شكل من ، و سنت او سنت من است مردم را بر ملت و شریعت من بپا مى دارد ، وآنها را بسوى كتاب پروردگارم عزوجل مى خواند ، كسى كه او را اطاعت كند مرا اطاعت نموده و كسى كه او را نافرمانى نماید مرا نافرمانى كرده و كسى كه در زمان غیبت ، منكر او باشد مرا انكار كرده و كسى كه او را تكذیب نماید مرا تكذیب كرده و كسى كه او را تصدیق كند مرا تصدیق كرده است ، و از تكذیب كننده گانم در باره امر او ، و انكار كننده گان گفتارم درباره او و گمراهان امتم از راه او ، به خدا شكایت مى كنم ، آنهایى كه ظلم كرده اند بزودى خواهند دانست كه به چه كیفرگاه و محل انتقامى بازگشت مى كنند .

***************************************

حديث تسلیم بودن در امر فرج

یا مهزم كذب الوقاتون ، وهلك المستعجلون ، ونجا المسلمون

على بن حسان ، از عبدالرحمان بن كثیر ، از امام صادق علیه السلام نقل كرده كه فرمود : اى مهزم ، كسانى كه ( براى قیام حضرت مهدى علیه السلام ) وقت تعیین مى كنند ، دروغ مى گویند و كسانى كه در آن عجله كنند هلاك شده و كسانى كه تسلیم باشند ( و آنچه را كه خدا بخواهد قبول داشته باشند ) نجات مى یابند .

***************************************

حديث آثار غیبت - شك

إن الإمام بعدی ابنی علی ، أمره أمری وقوله قولی وطاعته طاعتی ، والامام بعده ابنه الحسن ، أمره أمر أبیه وقوله قول أبیه وطاعته طاعة أبیه ، ثم سكت . فقلت له : یا ابن رسول الله فمن الامام بعد الحسن ؟ فبكى علیه السلام بكاء شدیدا ، ثم قال : إن من بعد الحسن ابنه القائم بالحق المنتظر . فقلت له : یا ابن رسول الله لم سمی القائم ؟ قال : لأنه یقوم بعد موت ذكره وارتداد أكثر القائلین بإمامته . فقلت له : ولم سمی المنتظر ؟ قال : لان له غیبة یكثر أیامها ویطول أمدها فینتظر خروجه المخلصون وینكره المرتابون ویستهزئ بذكره الجاحدون ، ویكذب فیها الوقاتون ، ویهلك فیها المستعجلون ، وینجو فیها المسلمون

صقر بن ابى دلف مى گوید از ابو جعفر محمد بن علی الرضا ( ع ) شنیدم كه فرمود : امام و پیشواى پس از من پسرم على است ، فرمان او فرمان من و سخن او سخن من و اطاعت از او اطاعت از من است ، پیشوا و امام پس از او پسرش حسن است ، فرمان او فرمان پدرش و سخن او سخن پدرش و اطاعت از او اطاعت از پدر اوست ، و سپس ساكت شد ؟ عرض كردم : اى فرزند رسول خدا ( ص ) امام و پیشواى بعد از حسن كیست ؟ حضرت به شدت گریست و سپس فرمود : امام و پیشواى بعد از حسن پسرش قائم منتظر است ، بدو عرض كردم : اى فرزند رسول خدا ( ص ) چرا وى قائم نامیده شد ؟ فرمود : چون او پس از آنكه نامش از یاد ها رفت و بیشتر معتقدین به امامتش از عقیده خود برگشتند ، قیام مى كند ، به آن حضرت عرض كردم : چرا وى را منتظر گویند ؟ فرمود : چون او غیبتى طولانى و دراز دارد ، و افراد مخلص در انتظار اویند و تردید كنندگان او را رد مى كنند و انكار كنندگان ، یاد او را به استهزاء مى گیرند و وقت گذاران در غیبت ، دروغ مى گویند ، شتابزدگان در آن به هلاكت مى رسند و مسلمانان در آن نجات و رهایى مى یابند

زندگينامه حضرت مهدي(ع)

 

 

ولادت
ولادت حضرت مهدي صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نيمه شعبان سال 255يا 256هجري بود پس از اينكه دو قرن و اندي از هجرت پيامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادي ( ع ) و امام يازدهم حضرت عسكري ( ع ) رسيد ، كم كم در بين فرمانروايان و دستگاه حكومت جبار ، نگراني هايي پديد آمد . علت آن اخبار و احاديثي بود كه در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسكري ( ع ) فرزندي  تولد خواهد يافت كه تخت و كاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد كرد و عدل و داد را جانشين ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احاديثي كه بخصوص از پيغمبر ( ص ) رسيده بود ، اين مطلب زياد گفته شده و به گوش زمامداران رسيده بود   در اين زمان يعني هنگام تولد حضرت مهدي ( ع ) ، معتصم عباسي  ، هشتمين خليفه عباسي   ، كه حكومتش از سال 218هجري آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مركز حكومت عباسي   قرار داد اين انديشه - كه ظهور مصلحي پايه هاي حكومت ستمكاران را متزلزل مي نمايد و بايد از تولد نوزادان جلوگيري كرد ، و حتي مادران بيگناه را كشت ، و يا قابله هايي را پنهاني به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاريخ نظايري دارد . در زمان حضرت ابراهيم ( ع ) نمرود چنين كرد . در زمان حضرت موسي ( ع ) فرعون نيز به همين روش عمل نمود . ولي خدا نخواست . همواره ستمگران مي خواهند مشعل حق را خاموش كنند ، غافل از آنكه ، خداوند نور خود را تمام و كامل مي كند ، اگر چه كافران و ستمگران نخواهند در مورد نوزاد مبارك قدم حضرت امام حسن عسكري ( ع ) نيز داستان تاريخ به گونه اي   شگفت انگيز و معجزه آسا تكرار شد   امام دهم بيست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام يازدهم ( ع ) نيز در آنجا زير نظر و نگهباني حكومت به سر مي برد به هنگامي كه ولادت ، اين اختر تابناك ، حضرت مهدي ( ع ) ، نزديك گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پديد آمدن اين نوزاد جلوگيري كنند ، و اگر پديد آمد و بدين جهان پاي  نهاد ، او را از ميان بردارند   بدين علت بود كه چگونگي احوال مهدي   ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته مي شد ، جز چند تن معدود از نزديكان ، يا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسكري ( ع ) كسي او را نمي ديد . آنان نيز مهدي  را گاه بگاه مي ديدند ، نه هميشه و به صورت عادي.

شيعيان خاص ، مهدي ( ع ) را مشاهده كردند
در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدي  كه پدر بزرگوارش حيات داشت ، شيعيان خاص به حضور حضرت مهدي ( ع) مي رسيدند   از جمله چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنماياند تا او را بشناسند ، و امام چنان كرد   آنان پسري را ديدند كه بيرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام عسكري فرمود : " پس از من ، اين پسر امام شماست ، و خليفه من است در ميان شما ، امراو را اطاعت كنيد ، از گرد رهبري او پراكنده نگرديد ، كه هلاك مي شويد و دينتان تباه مي گردد . اين را هم بدانيد كه شما او را پس از امروز نخواهيد ديد ، تا اينكه زماني دراز بگذرد . بنابراين از نايب او ، عثمان بن سعيد ، اطاعت كنيد " . و بدين گونه ، امام يازدهم ، ضمن تصريح به واقع شدن غيبت كبري ، امام مهدي را به جماعت شيعيان معرفي فرمود ، و استمرار سلسله ولايت را اعلام داشت .يكي  از متفكران و فيلسوفان قرن سوم هجري كه به حضور امام رسيده است ، ابو سهل نوبختي مي باشد باري ، حضرت مهدي ( ع ) پنهان مي زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكري   در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري ديده از جهان فرو بست . در اين روز بنا به سنت اسلامي ، مي بايست حضرت مهدي بر پيكر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفاي ستمگر عباسي جريان امامت را نتوانند تمام شده اعلام كنند ، و يا بد خواهان آن را از مسير اصلي منحرف كنند ، و وراثت معنوي  و رسالت اسلامي و ولايت ديني را به دست ديگران سپارند . بدين سان ، مردم ديدند كودكي همچون خورشيد تابان با شكوه هر چه تمامتر از سراي امام بيرون آمد ، و جعفر كذاب عموي خود را كه آماده نماز گزاردن بر پيكر امام بود به كناري زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد


ضرورت غيبت آخرين امام 
 بيرون آمدن حضرت مهدي ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد كارگزاران و ماموران معتمد عباسي به خانه امام حسن عسكري (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بيشتر جستند كمتر يافتند ، و در چنين شرايطي بود كه براي بقاي   حجت حق تعالي ، امر غيبت امام دوازدهم پيش آمد و جز اين راهي براي حفظ جان آن " خليفه خدا درزمين " نبود ، زيرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بين مردم همان بود و قتلش همان . پس مشيت و حكمت الهي  بر اين تعلق گرفت كه حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وي  كوتاه گردد ، و واسطه فيوضات رباني ، بر اهل زمين سالم ماند . بدين صورت حجت خدا ، هر چند آشكار نيست ، اما انوار هدايتش از پس پرده غيبت راهنماي مواليان و دوستانش مي باشد . ضمنا اين كيفر كردار امت اسلامي است كه نه تنها از مسير ولايت و اطاعت امير المؤمنين علي   ( ع ) و فرزندان معصومش روي بر تافت ، بلكه به آزار و قتل آنان نيز اقدام كرد ، و لزوم نهان زيستي آخرين امام را براي حفظ جانش سبب شد در اين باب سخن بسيار است و مجال تنگ ، اما براي   اينكه خوانندگان به اهميت وجود امام غايب در جهان بيني تشيع پي برند ، به نقل قول پروفسور هانري كربن - مستشرق فرانسوي - در ملاقاتي كه با علامه طباطبائي داشته ، مي پردازيم :" به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبي است كه رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و خلق ، براي هميشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگي  ولايت را زنده و پابر جا مي دارد ... تنها مذهب تشيع است كه نبوت را با حضرت محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - ختم شده مي داند ، ولي ولايت راكه همان رابطه هدايت و تكميل مي باشد ، بعد از آن حضرت و براي هميشه زنده مي داند . رابطه اي  كه از اتصال عالم انساني به عالم الوهي كشف نمايد ، بواسطه دعوتهاي ديني قبل از موسي و دعوت ديني موسي و عيسي و محمد - صلوات الله عليهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولايت جانشينان وي ( به عقيده شيعه )زندهبوده وهست وخواهدبود،اوحقيقتي است زنده كه هرگز نظ ر علمي نمي تواند او ر ا از خرافات شمرده از ليست حقايق حذف نمايد آري تنها مذهب تشيع است كه به زندگي اين حقيقت ، لباس دوام و استمرار پوشانيده و معتقد است كه اين حقيقت ميان عالم انساني و الوهي  ، براي هميشه ، باقي و پا برجاست " يعني  با اعتقاد به امام حي غايب


صورت و سيرت مهدي ع
چهره و شمايل حضرت مهدي ( ع ) را راويان حديث شيعي و سني چنين نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابرواني هلالي و كشيده ، چشمانش سياه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهايش براق و گشاد ، بيني اش كشيده و زيبا، پيشاني اش بلند و تابنده . استخوان بندي اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهايش درشت .گونه هايش كم گوشت و اندكي متمايل به زردي  - كه از بيداري شب عارض شده -بر گونه راستش خالي مشكين . عضلاتش پيچيده و محكم ، موي سرش بر لاله گوش ريخته ، اندامش متناسب و زيبا ، هياتش خوش منظر و رباينده ، رخساره اش در هاله اي از شرم بزرگوارانه و شكوهمند غرق . قيافه اش از حشمت و شكوه رهبري سرشار .نگاهش دگرگون كننده ، خروشش درياسان ، و فريادش همه گير " .حضرت مهدي صاحب علم و حكمت بسيار است و دارنده ذخاير پيامبران است . وي   نهمين امام است از نسل امام حسين ( ع ) اكنون از نظرها غايب است . ولي مطلق و خاتم اولياء و وصي اوصياء و قائد جهاني و انقلابي  اكبر است . چون ظاهر شود ، به كعبه تكيه كند ، و پرچم پيامبر ( ص ) را در دست گيرد و دين خدا را زنده و احكام خدا را در سراسر گيتي جاري كند . و جهان را پر از عدل و داد و مهرباني كند .حضرت مهدي ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلي است و همه هستي او را فراگرفته است . مهدي ( ع ) عادل است و خجسته و پاكيزه . ذره اي از حق را فرو نگذارد . خداوند دين اسلام را به دست او عزيز گرداند . در حكومت او ، به احدي ناراحتي نرسد مگر آنجا كه حد خدايي جاري گردد .مهدي ( ع ) حق هر حقداري را بگيرد و به او بدهد . حتي  اگر حق كسي زير دندان ديگري   باشد ، از زير دندان انسان بسيار متجاوز و غاصب بيرون كشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حكومت مهدي ( ع ) حكومت جباران و مستكبران ، و نفوذ سياسي   منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مكه - قبله مسلمين - مركز حكومت انقلابي مهدي   شود . نخستين افراد قيام او ، در آن شهر گرد آيند و در آنجا به او بپيوندند ...برخي به او بگروند ، با ديگران جنگ كند ، و هيچ صاحب قدرتي و صاحب مرامي   ، باقي   نماند و ديگر هيچ سياستي و حكومتي ، جز حكومت حقه و سياست عادله قرآني   ، در جهان جريان نيابد . آري ، چون مهدي ( ع ) قيام كند زميني  نماند ، مگر آنكه در آنجا گلبانگ محمدي : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حكومت مهدي ( ع ) به همه مردم ، حكمت و علم بياموزند ، تا آنجا كه زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) قضاوت كنند . در آن روزگار ، قدرت عقلي توده ها تمركز يابد . مهدي ( ع ) با تاييد الهي   ، خردهاي مردمان را به كمال رساند و فرزانگي  در همگان پديد آورد ... .مهدي ( ع ) فرياد رسي است كه خداوند او را بفرستد تا به فرياد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسايش و وفور نعمتي  بيمانند دست يابند . حتي   چهارپايان فراوان گردند و با ديگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمين گياهان بسيار روياند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفينه هاي  زمين و ديگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدي ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بيفسرد ، رسم ستم و شبيخون و غارتگري برافتد و جنگها از ميان برود .در جهان جاي ويراني نماند ، مگر آنكه مهدي ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احكام مهدي ( ع ) و در حكومت وي ، سر سوزني  ظلم و بيداد بر كسي نرود و رنجي بر دلي ننشيند .مهدي ، عدالت را ، همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه هاي مردمان كند و دادگري او همه جا را بگيرد .


شمشير حضرت مهدي ع

شمشير مهدي ، سيف الله و سيف الله المنتقم است . شمشيري است خدائي   ،شمشيري است انتقام گيرنده از ستمگران و مستكبران . شمشير مهدي شمشير انتقام از همه جانيان در طول تاريخ است . درندگان متمدن آدمكش را مي كشد ، اما بر سر ضعيفان و مستضعفان رحمت مي بارد و آنها را مي نوازد .
روزگار موعظه و نصيحت در زمان او ديگر نيست . پيامبران و امامان و اولياء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجاي آوردند . بسياري  از مردم نشنيدند و راه باطل خود را رفتند و حتي اولياء حق را زهر خوراندند و كشتند . اما در زمان حضرت مهدي   بايد از آنها انتقام گرفته شود . مهدي ع   آن قدر از ستمگران را بكشد كه بعضي گويند : اين مرد از آل محمد ص نيست . اما او از آل محمد ( ص ) است يعني از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانيت است . از روايات شگفت انگيزي كه در مورد حضرت مهدي ع   آمده است ، خبري است كه از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به 1290 سال قبل . در اين روايت
حضرت باقر   ع   مي گويند : " مهدي ، بر مركبهاي پر صدايي ، كه آتش و نور در آنها تعبيه شده است ، سوار مي شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر مي كند " . و نيز در روايت امام محمد باقر   ع   گفته شده است كه بيشتر آسمانها ، آباد و محل سكونت است . البته اين آسمان شناسي اسلامي ، كه از مكتب ائمه طاهرين   ع استفاده مي شود ، ربطي به آسمان شناسي يوناني و هيئت بطلميوسي ندارد ... و هر چه در آسمان شناسي يوناني ، محدود بودن فلك ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسي اسلامي ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بيشمار و قمرها و منظومه هاي فراوان . و گفتن چنين مطالبي از طرف پيامبر اكرم   ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غيب و علم خدائي امكان نداشته است


غيبت كوتاه مدت يا غيبت صغري
مدت غيبت صغري بيش از هفتاد سال بطول نينجاميد   از سال 260ه. تا سال 329ه كه در اين مدت نايبان خاص ، به محضر حضرت مهدي ( ع ) مي رسيدند ، و پاسخ نامه ها سؤالات را به مردم مي رساندند . نايبان خاص كه افتخار رسيدن به محضر امام ع را داشته اند ، چهار تن مي باشند كه به " نواب خاص " يا " نايبان ويژه " معروفند . نخستين نايب خاص مهدي ( ع ) عثمان بن سعيد اسدي است . كه ظاهرا بعد از سال 260 هجري وفات كرد ، و در بغداد به خاك سپرده شد . عثمان بن سعيد از ياران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام يازدهم بود و خود در زير سايه امامت پرورش يافته بود . محمد بن عثمان : دومين سفير و نايب امام ع   محمد بن عثمان بن سعيد فرزند عثمان بن سعيد است كه در سال 305هجري وفات كرد و در بغداد بخاك سپرده شد .نيابت و سفارت محمد بن سعيد نزديك چهل سال بطول انجاميد . حسين بن روح نوبختي : سومين سفير ، حسين بن روح نوبختي بود كه در سال 326هجري فوت كرد . علي بن محمد سمري : چهارمين سفير و نايب امام حجه بن الحسن ( ع ) است كه در سال 329هجري قمري در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وي نزديك آرامگاه عالم و محدثبزرگ ثقه الاسلام محمد بن يعقوب كليني است .همين بزرگان و عالمان و روحانيون برجسته و پرهيزگار و زاهد و آگاه در دوره غيبت صغري واسطه ارتباط مردم با امام غايب و حل مشكلات آنها بوسيله حضرت مهدي  ع بودند .


غيبت دراز مدت يا غيبت كبري و نيابت عامه
اين دوره بعد از زمان غيبت صغري آغاز شد ، و تاكنون ادامه دارد .اين مدت دوران امتحان و سنجش ايمان و عمل مردم است . در زمان نيابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده اي  به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصي كه آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق كند ، نايب عام امام ع باشد و به نيابت از سوي امام ، ولي  جامعه باشد در امر دين و دنيا . بنابراين ، در هيچ دوره اي پيوند امام ( ع ) با مردم گسيخته نشده و نبوده است . اكنون نيز ، كه دوران نيابت عامه است ، عالم بزرگي  كه داراي همه شرايط فقيه و داناي دين بوده است و نيز شرايط رهبري را دارد ، در راس جامعه قرار مي گيرد و مردم به او مراجعه مي كنند و او صاحب " ولايت شرعيه " است به نيابت از حضرت مهدي ( ع ) . بنابراين ، اگر نايب امام ( ع ) در اين دوره ، حكومتي را درست و صالح نداند آن حكومت طاغوتي است ، زيرا رابطه اي با خدا و دين خدا و امامت و نظارت شرعي اسلامي ندارد . بنابر راهنمايي امام زمان   عجل الله فرجه   براي حفظ انتقال موجوديت تشيع و دين خدا ، بايد هميشه عالم و فقيهي در راس جامعه شيعه قرار گيرد كه شايسته و اهل باشد ، و چون كسي  - با اعلميت و اولويت - در راس جامعه ديني و اسلامي قرار گرفت بايد مجتهدان و علماي  ديگر مقام او را پاس دارند ، و براي نگهداري وحدت اسلامي و تمركز قدرت ديني  او را كمك رسانند ، تا قدرتهاي   فاسد نتوانند آن را متلاشي و متزلزل كنند . گر چه دوري ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدي ( ع ) - بسيار درد آور است ، ولي بهر حال - در اين دوره آزمايش - اعتقاد ما اينست كه حضرت مهدي ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگي مي كند ، روزي  كه " اقتضاي تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابي پر شور و حركتي   خونين و پردامنه ، بشريت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحيد و آيين اسلامي  را عزت دوباره خواهد بخشيد .