منتطران

 

منتطران سه دسته هستند

1. کسی که از دور زیاد یاد امام می‌کند و انتظار دیدار او را می‌کشد تا علایم و آثاری از امامش را ببیند، که فرموده‌اند: افضل اعمال انتظار الفرج؛ برترین کارها انتظار فرج است.

2. کسی که آثار و جای پا و جلوه‌ای از امام دیده است، که فرموده‌اند: فان ذلک فرجکم: پس به درستی که فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) فرج خود شماست. یعنی انتظار و دعا کردن برای خود شما گشایش و فرج می‌آورد.

3. اگر انتظار، کامل شود و محبت به کمال برسد طوری می‌شود که اگر حضرت مهدی(علیه‌السلام) را در ظاهر ببیند و یا نبیند در یقین او اثر ندارد، بلکه در همه وقت ایشان را با قلب خود مشاهده می‌کند. مانند پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و اویس قرنی که به ظاهر اصلا یکدیگر را ندیدند، اما هرگز از هم جدا نبودند.

امام سجاد(علیه‌السلام) می‌فرماید: ان اهل زمان غیبته افضل اهل کل زمان لان الله تعالی اتاهم من العقل والفهم والمعرفه حتی صارت الغیبة عندهم بمنزلة المشاهده؛منتظرین واقعی در زمان غیبت، از مردم تمامی زمان‌ها افضل هستند زیرا آنقدر از جانب خداوند عقل و فهم و معرفت پیدا کرده‌اند که غیبت و شهود برای آنها یکسان شده است.

 سلطانی

یک تصویر؛ یک نگاه؛ و یک دنیا حرف

 

    یک تصویر؛ یک نگاه؛ و یک دنیا حرف

 

    دلم قرار نمى‏گیرد از فغان، بى‏تو                                         سپندوار ز كف داده‏ام عنان، بى‏تو 

    ز تلخكامى دوران نشد دلم فارغ                                      ز جام عیش لبى تر نكرد جان، بى‏تو 

    چون آسمان مه‏آلوده‏ام ز تنگدلى                                       پر است‏سینه‏ام از انده گران، بى‏تو 

  

من هم در این جمعه‌ی انتظار آلود، دل تنگِ دل تنگم. برای همین هم آنچه داشتم برداشتم و آوردم تا باهم دلمان را به آن خوش کنیم.

 این تصویر را آوردم تا به آن بنگریم و دلمان را به یاد روزی که به نوازش آن یار، آرام خواهد گرفت، خوش کنیم.

 همین طور که داری نگاه می‌کنی برای سلامتی و تعجیل در ظهور حضرت دلدار نیز صلوات بفرست.

 

بر روی عکس کلیک کن

امام زمان

گرگها دیگر نمی درند !

 

گرگها دیگر نمی درند !

صلح و آرامش از نفوذ خود باز نمى ایستد و تا قلب درندگان پیش مى رود و خوى درندگى را تغییر مى دهد یعنى آن توحّش كه در ماهیّتها رسوخ كرده است از بین مى رود و درندگان چنان تغییر مى كنند كه غریزه خونریزى را از یاد مى برند ، گوئى در روزگارى كه صلح و دوستى از همه چیز و همه كس هویداست حیوانات نیز شرم از كار خود مى كنند ، تا حدّى كه ابن عبّاس (رضی الله عنه) در ذیل آیه شریفه ( لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ )  (1) نقل مى كند :      .... حتّى یأمن الشاة والذئب والبقرة والأسد والإنسان والحیّة وحتّى لاتقرض فارة جراباً ... وذلك یكون عند قیام القائم . (2)   یعنی  ... تا آنجا كه گوسفند و گرگ ، و گاو و شیر ، و انسان و مار در كنار هم آرامش مى یابند و تا حدّى كه موش كیسه ها را نمى جود ... و آن در وقت قیام قائم است .

 

و باز بشنوید این حدیث زیبا را كه از صحف ادریس على نبیّنا وآله وعلیه السلام یكى از پیامبران پیشین نقل شده است كه درباره آرامش و امنیّت در آن زمان سخن مى گوید : واُلقى فی تلك الزمان الأمانة على الأرض فلایضرّ شیء شیئاً ، ولایخاف شیء عن شیء ، ثمّ تكون الهوام والمواشی بین الناس فلایؤذی بعضهم بعضاً ، وأنزع حمة كلّ ذی حمة من الهوام وغیرها ، وأذهب سمّ كلّ ما یلدغ ولنزل بركات من السّماء والأرض ، وتزهر الأرض بحسن نباتها ، وتخرج كلّ ثمارها وأنواع طیبها ، وألقى الرأفة والرحمة بینهم .(3) یعنی در زمان ظهور آن حضرت امنیّت بر زمین نازل مى شود و دیگر هیچ چیز دیگرى را ضرر نمى رساند و هیچ كس از چیزى نمى هراسد تا  بدانجا كه درندگان و چهارپایان در بین مردمند و به هم آزارى نمى رسانند و جسارت از درندگان گرفته مى شود و زهر حیوانات گزنده از بین مى رود و بركات از آسمان و زمین ظاهر مى شود و زمین از حسن گیاهانش زیبا مى شود و همه گلها و میوه هاى معطّر را ظاهر مى گرداند و رأفت و رحمت در قلب مردم قرار مى گیرد .

اینها همه از بركت آن پیك صلح و امنیّت است كه چون قدم به عرصه ظهور مى گذارد درندگان از كار خود خجل مى شوند و گزندگان زهر كینه از یاد مى برند و چنین است كه كسى از دیگرى نمى ترسد و از لطف آن كیمیاى رأفت دلهاى مالامال از كینه و بغض، لبریز از رحمت و شفقت مى شود و تا آنجا مهر و عطوفت به پیكار خشم و نفرت مى رود كه قفل سینه هاى كینه توز را شكسته و عفریت عناد و دشمنى را از تخت بر زمین كوفته و ملكه رأفت تاج بر سر نهاده بر سریر دل تكیه مى زند .

 

(1) سوره توبه ، آیه 33

(2) سوره توبه ، آیه 33 .

(3)بحار الأنوار : 51/61 ، مكیال المكارم : 1/100 و مكیال المكارم : 1/101 و سعد السعود :

موسوی

 

منتظر فرج بودن چه فایده‌ای دارد؟

 

منتظر فرج بودن چه فایده‌ای دارد؟

همه شما كم و بیش نسبت به جایگاه «انتظار» در مجموعه معارف اسلامى آگاهى دارید و قطعا تاكنون درباره فضیلت انتظار فرج مطالب بسیارى شنیده و خوانده‏اید. اما نكته‏اى كه شاید شنیدن آن براى شما تازگى داشته باشد این است كه از دیدگاه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ‌السلام  «انتظار فرج» یا «چشم به راه گشایش بودن» به خودى خود در عصر غیبت براى منتظران مایه گشایش، نجات و رستگارى است و از این رو شیعیان به جاى گله و شكایت از طولانى شدن غیبت و سختیها و رنجهاى این دوران، باید تلاش كنند كه منتظران خوبى باشند تا همین انتظارشان، «فرج» را در عصر غیبت براى آنها به ارمغان آورد.

براى روشنتر شدن این موضوع چند روایت را با هم مرور مى‏كنیم:

ابو بصیر مى‏گوید به امام صادق علیه‌السلام  عرض كردم: جُعِلتُ فِداكَ مَتى الفَرَجُ؟ فدایت شوم، این گشایش كى فرا مى‏رسد؟

آن حضرت فرمود: یَا أبابصیر وَ أنتَ مِمّن یُریدُ الدنیا؟ مَن عَرفَ هَذا الأمر فَقَد فَرّجَ عَنهُ لانتظارِهِ1 اى ابابصیر! آیا تو از آن گروهى كه به دنبال دنیایند؟ هر كس این امر را بشناسد، به سبب انتظارش براى او گشایش حاصل مى‏شود.

 

امام رضا علیه‌السلام  نیز در پاسخ «حسن بن جَهْم» كه از ایشان در مورد فرا رسیدن گشایش مى‏پرسد، مى‏فرماید: أَوَلَستَ تَعلَمُ أنّ ٱنتِظارَ الفَرجِ مِن الفَرج؟ آیا تو نمى‏دانى كه چشم به راه گشایش بودن، خود [جزیى]از گشایش است؟

او در پاسخ مى‏گوید: لا أدرى إلاّ أن تُعلّمْنى. نمى‏دانم، مگر اینكه شما به من بیاموزید.

آن حضرت بار دیگر مى‏فرماید: نَعَم، اِنتِظارُ الفَرجِ مِن الفَرجِ.2 آرى، انتظار گشایش، [جزیى] از گشایش است.

 

براساس همین نگرش است كه در روایتهاى متعددى تأكید شده كه براى منتظران واقعى تفاوتى ندارد كه ظهور را درك كنند یا نكنند؛ چون آنها در عصر غیبت نیز در خدمت امام زمان خویش هستند؛ چنانكه در روایتى از امام صادق علیه‌السلام  مى‏خوانیم:

مَن مَات مِنكُم وَ هُو مُنتَظِرٌ لِهَذا الأمرِ كَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ فِى فُسطاطِهِ...3 هر كس بمیرد در حالى كه منتظر این امر باشد همانند كسى است كه با حضرت قائم علیه‌السلام  و در خیمه‏اش بوده باشد....

 

آرى، انتظار فرج، خود مایه فرج است، اما بشرطها و شروطها. اگر كسى در عصر غیبت مؤمنانه زندگى كند؛ از بدیها و زشتیها دورى گزیند؛ خصال شایسته را پیشه خود سازد؛ وظایف و تكالیفى را كه در صحنه حیات فردى و اجتماعى متوجه اوست به درستى به‏جا آورد و در انتظار ظهور امامش نیز باشد، خداوند متعال، فرج و گشایش واقعى را ـ كه همان یافتن راه هدایت و رستگارى و رسیدن به سعادت و نیكبختى در دنیا و آخرت است ـ نصیب او مى‏سازد و در این صورت است كه پیش افتادن و پس افتادن ظهور براى او هیچ تفاوتى نخواهد داشت و او در هر حال امام منتظَر خویش را درمى‏یابد.

1.الكافى، ج1، ص371، ح3.                     

 2.الغیبة، ص276.                             

 3.بحارالانوار، ج52، ص126، ح18.

 

دوای همه دردها

 

دوای همه دردها

«... أنّ الارض‌ یرثها عبادی‌ الصالحون‌؛ این‌ زمین‌ را، بندگان‌ صالح‌، به‌ میراث‌ می‌برند.» (انبیاء/105)

احساس‌ انتظار، مثل‌ احساس‌ تشنگی‌ است‌:

احساس‌ تشنگی‌، آدم‌ را، به‌ آب‌ می‌رساند، و احساس‌ انتظار، انسان صاحب‌ نظر آگاه دین‌ باور حقیقت‌ جوی‌ را، به‌ حجت‌ بالغه‌ الهی‌!...

اسلام‌، بزرگ‌ترین‌ اصل‌ اجتماعی‌ و پاك‌ترین‌ نهاد سیاسی‌ دین‌ را، اعتقاد و التزام‌ به‌ رهبری‌ «معصوم‌» می‌داند.

رهبر جامعه‌ انسان‌، هیچ‌ كس‌ نمی‌تواند بود، مگر «پیامبر» یا «امام‌» كه‌ به‌ طور مستقیم‌ از سوی‌ خدا و یا به‌ امر حق‌ و به‌ دست‌ پیامبر، تعیین‌ شده‌ باشد.

حقیقت‌ دین‌، جز این‌ نیست‌ و بلوغ‌ انسانیت‌، جز از این‌ راه‌، مقدور نمی‌تواند شد.

شیعه‌، نیز ـ با التزام‌ و پایداری‌ بر این‌ اصل‌ خدایی‌ ـ در هیچ‌ لحظه‌ای‌ از تاریخ‌، هیچ‌ «ظالم‌» و «روند ظالمانه‌ای‌» را تأیید و تصدیق‌ نكرده‌، و بر سر این‌ كار، «جان‌» خویش‌ را ـ در همواره همه‌ جا ـ بلا گردان‌ «ایمان‌» خویش‌ ساخته‌ است‌!...

در آن‌ حدیث‌ مشهور، هم‌، كه‌ سخن‌ از قیام‌ حجت‌‌، به‌ میان‌ می‌آید، تاكید، بر سر «ستم‌ ستیزی‌» است‌:

«یملاالله به‌ الارض‌ قسطاً و عدلاً، كما ملئت‌ ظلماً و جوراً. خداوند، این‌ زمین‌ را ـ به‌ دست‌ او ـ از عدل‌ و داد، سرشار می‌سازد، همانطور كه‌ از ظلم‌ و جور سرریز شده‌ باشد!...»

تو گویی‌ كه‌ آنچه‌ دیو آتشخوارة‌ «ظلم‌»، بر سر آدمیان‌ خاك‌ می‌آورد، با هیچ‌ داغ‌ و زخم‌ دیگری‌، برابری‌ نتواند كرد، اصلاً، همة‌ دردهای‌ بشر كجا، و این‌ آتش‌ جانسوز خانمان‌ بر باد ده‌، كجا؟!

و دوای‌ این‌ همه‌ درد: «عدالت‌»!

از نگاه‌ «شیعه‌»، عدالت‌، اصل‌ دین‌ است‌

نخستین‌ پیشوای‌ او، در محراب‌، به‌ گناه‌ عدالت‌، به‌ قتل‌ می‌رسد!!

و آخرین‌ پیشوایش‌، برای‌ این‌ كه‌ به‌ داد عدالت‌ برسد قیام‌ می‌كند؛

و آخرین‌ حلقه‌، از مجموعة‌ حلقات‌ مبارزات حق‌ و باطل‌ را ـ كه‌ از آغاز جهان‌، بر پای‌ بوده‌ است‌ ـ به‌ سامان‌ می‌برد.

همة‌ حرف «انتظار»، همین‌ است‌:

سفری‌ دور و دراز، برای‌ رسیدن‌.

با چشمان‌ «آینده‌»، تكلیف‌ «حال‌» را، روشن‌ كردن‌.

در آستانة‌ سقوط‌ و ابتذال‌،، دست‌ انسان‌ را گرفتن‌، و او را، تا درگاه‌ نگاه‌ خدا، بالا كشیدن‌ و بر تحقّق‌ آرمان‌ والای‌ همة‌ انبیا و اولیا و مردان‌ رزم‌ آور راه‌ حق‌، نظر داشتن‌!.

ودرآخرین‌ رزم‌ ـ پیروزمندانه‌ ـ حیثّیت‌ عادلانة‌ خاك‌ را از نگاه‌بلند «بقیة‌الله» به ‌نظاره ‌برخاستن‌...و این‌، حرف كمی‌ نیست‌!.

نویسنده: ابوالقاسم حسینخانی، قطعه‌ ادبی‌ برگزیده‌ دومین‌ جشنوارة‌ برترین‌های‌ فرهنگ‌ مهدویت‌